گاهي در ميان انواع نمايشها با سبكها و شيوههاي متنوع و متعدد كه هر كدام سعي دارند به نوعي تجربه جديدي از تئاتر را به نمايش بگذارند، تماشاي يك اثر كلاسيك لذت بهخصوصي دارد.
مخصوصا اگر اين نمايش به مقولهاي فراتر از زمان و مكاني محدود پرداخته و از جمله آثار نمايشنامه نويسي باشد كه دغدغههايش فاصله چنداني با دغدغه مردم ما ندارد و آثارش براي مخاطب ايراني در اين دوره هم كاملا ملموس است.
نمايش «مرغ دريايي» نوشته آنتوان چخوف كه به كارگرداني محمدرضا خاكي در تالار مولوي اجرا شد ازجمله چنين نمايشهايي است. «مرغ دريايي» متاثر از دلمشغوليهاي نويسندهاش و همانند ديگر آثار اين نمايشنامه نويس، به زندگي عادي آدمها توجه دارد و درباره مسائل، دردها و تلخيهايي است كه همواره در اطرافمان ميبينيم اما چنان به آنها خو كردهايم كه ساده از كنارشان عبور ميكنيم.
اما چخوف اين دردها و تلخيها را بيپروا و از زاويه ديد خودش برايمان به نمايش ميگذارد. او نگاهي طناز و تلخ به دردهايي دارد كه آدمها براي خودشان ايجاد ميكنند و متفكرانه روشهاي زندگي اينان را زير سؤال ميبرد.
مضمون نمايش مرغ دريايي، عشق است. اما عشقي كه چخوف به نمايش ميگذارد متاثر از همان نگاه واقعگرا و البته دراماتيك او، آميخته به جنون است و پايان چنين عشقي فقط و فقط ميتواند تراژدي باشد. آدمهاي مرغ دريايي همه عاشق هستند و چنان ديوانه وار به اين احساس دامن ميزنند كه به تباهي ميرسند و اين همه حرف يا دردي است كه چخوف به آن ميپردازد؛ دردي كه هميشه و در هر زماني ميتوان به آن پرداخت چرا كه تا انسانها هستند، عشق هم هست و تا زماني كه عشق باشد، ميشود ديوانه بود و زندگي را به تراژدي ختم كرد.
از اين رو است كه تماشاي چنين اثري در كنار انواع تجربههاي تئاتري حتي براي چندمين بار ميتواند خالي از لطف نباشد. مخصوصا اگر نمايشنامهاي با چنين مضموني، در قالب اثري امروزي اما فارغ از اطوارهاي سبكهاي اجرايي مدرن، تنها در خدمت طرح مضمون اثر به نمايش در آيد. دكتر خاكي بهعنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر توانسته با ارائه اجرايي مناسب و البته پيراسته از اثري كه عمر كمي از آن نگذشته، لذت تماشاي يك نمايش كلاسيك و در عين حال متناسب حال حاضر را براي مخاطبش فراهم كند و ضمنا حرفي بزند كه حرف مخاطب امروز او هم هست.
خوشبختانه او در اين باره موفق بود و توانست تماشاگرانش را سه ساعت در سالن نمايش نگاه دارد بدون اينكه احساس كسالت يا خستگي داشته باشند. هر چند مرغ دريايي به كارگرداني دكتر خاكي از همه لحاظ اثري كامل و بينقص نيست و ممكن است در برخي موارد با نقيصههايي هم روبهرو باشد، اما اثري است كه توانسته همه جزئيات را هر چند با كيفيات متفاوت در خدمت مضمون نمايش بگيرد و مخاطب را با خودش همراه كند وحرفش را به او بگويد.
اجراي نمايش مرغ دريايي به كارگرداني محمدرضا خاكي اتفاق دلپذيري در تئاتر امروز است، از اينرو كه هم تماشاگران فرصت تجربه تماشاي تئاتري كلاسيك و نيز خلاقانه را خواهند داشت و هم دانشجويان رشته نمايش ميتوانند نمونهاي عملي را از يك استاد ببينند. هر چند كه قابليتها و ارزشهاي چنين آثاري بهخودي خود باعث ميشود هر چند گاهي يكي از كارگردانان تئاتر ما تصميم به اجراي دوباره آنها بگيرد، اما بد نيست در اين باره برنامهريزي هدفمندي هم صورت بگيرد. چقدر خوب خواهد بود اگر در كنار انواع نمايشهايي كه به صحنه ميروند و مخصوصا در دورهاي كه كارگردانان تئاتر ما به روشهاي تجربي علاقه بيشتري دارند، تجربهاي مانند اجراي مرغ دريايي را بيشتر داشته باشيم.
مخصوصا اگر اين نمايش به مقولهاي فراتر از زمان و مكاني محدود پرداخته و از جمله آثار نمايشنامه نويسي باشد كه دغدغههايش فاصله چنداني با دغدغه مردم ما ندارد و آثارش براي مخاطب ايراني در اين دوره هم كاملا ملموس است.
نمايش «مرغ دريايي» نوشته آنتوان چخوف كه به كارگرداني محمدرضا خاكي در تالار مولوي اجرا شد ازجمله چنين نمايشهايي است. «مرغ دريايي» متاثر از دلمشغوليهاي نويسندهاش و همانند ديگر آثار اين نمايشنامه نويس، به زندگي عادي آدمها توجه دارد و درباره مسائل، دردها و تلخيهايي است كه همواره در اطرافمان ميبينيم اما چنان به آنها خو كردهايم كه ساده از كنارشان عبور ميكنيم.
اما چخوف اين دردها و تلخيها را بيپروا و از زاويه ديد خودش برايمان به نمايش ميگذارد. او نگاهي طناز و تلخ به دردهايي دارد كه آدمها براي خودشان ايجاد ميكنند و متفكرانه روشهاي زندگي اينان را زير سؤال ميبرد.
مضمون نمايش مرغ دريايي، عشق است. اما عشقي كه چخوف به نمايش ميگذارد متاثر از همان نگاه واقعگرا و البته دراماتيك او، آميخته به جنون است و پايان چنين عشقي فقط و فقط ميتواند تراژدي باشد. آدمهاي مرغ دريايي همه عاشق هستند و چنان ديوانه وار به اين احساس دامن ميزنند كه به تباهي ميرسند و اين همه حرف يا دردي است كه چخوف به آن ميپردازد؛ دردي كه هميشه و در هر زماني ميتوان به آن پرداخت چرا كه تا انسانها هستند، عشق هم هست و تا زماني كه عشق باشد، ميشود ديوانه بود و زندگي را به تراژدي ختم كرد.
از اين رو است كه تماشاي چنين اثري در كنار انواع تجربههاي تئاتري حتي براي چندمين بار ميتواند خالي از لطف نباشد. مخصوصا اگر نمايشنامهاي با چنين مضموني، در قالب اثري امروزي اما فارغ از اطوارهاي سبكهاي اجرايي مدرن، تنها در خدمت طرح مضمون اثر به نمايش در آيد. دكتر خاكي بهعنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر توانسته با ارائه اجرايي مناسب و البته پيراسته از اثري كه عمر كمي از آن نگذشته، لذت تماشاي يك نمايش كلاسيك و در عين حال متناسب حال حاضر را براي مخاطبش فراهم كند و ضمنا حرفي بزند كه حرف مخاطب امروز او هم هست.
خوشبختانه او در اين باره موفق بود و توانست تماشاگرانش را سه ساعت در سالن نمايش نگاه دارد بدون اينكه احساس كسالت يا خستگي داشته باشند. هر چند مرغ دريايي به كارگرداني دكتر خاكي از همه لحاظ اثري كامل و بينقص نيست و ممكن است در برخي موارد با نقيصههايي هم روبهرو باشد، اما اثري است كه توانسته همه جزئيات را هر چند با كيفيات متفاوت در خدمت مضمون نمايش بگيرد و مخاطب را با خودش همراه كند وحرفش را به او بگويد.
اجراي نمايش مرغ دريايي به كارگرداني محمدرضا خاكي اتفاق دلپذيري در تئاتر امروز است، از اينرو كه هم تماشاگران فرصت تجربه تماشاي تئاتري كلاسيك و نيز خلاقانه را خواهند داشت و هم دانشجويان رشته نمايش ميتوانند نمونهاي عملي را از يك استاد ببينند. هر چند كه قابليتها و ارزشهاي چنين آثاري بهخودي خود باعث ميشود هر چند گاهي يكي از كارگردانان تئاتر ما تصميم به اجراي دوباره آنها بگيرد، اما بد نيست در اين باره برنامهريزي هدفمندي هم صورت بگيرد. چقدر خوب خواهد بود اگر در كنار انواع نمايشهايي كه به صحنه ميروند و مخصوصا در دورهاي كه كارگردانان تئاتر ما به روشهاي تجربي علاقه بيشتري دارند، تجربهاي مانند اجراي مرغ دريايي را بيشتر داشته باشيم.