در آيهى 256 سورهى بقره مىخوانيم، «فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لاانفصام لها»(317) هركس كه به طاغوت كافر شود و به خدا ايمان آورد، همانا به دستگيره محكمى دست يافته كه شكست و گسستى براى آن نيست.
آرى، اسلام با استكبار سازش ندارد و تا طاغوتها محو نشود، توحيد جلوه نمىكند، لذا راه نجاتبخش و دستگيره محكم نجات، كفر دائمى به طاغوت و ايمان به خداوند است.
بدون شك، تنها وجود راهى نجاتبخش از سوى خداوند، كافى نيست؛ بلكه دستيابى و استقامت و محكم گرفتن هم شرط است.
تمام طاغوتها و هر آنچه غير خدايى است، گسستنى و از بين رفتنى است. همين طاغوتها در قيامت از پيروان خود تبرّى و بيزارى مىجويند؛ ولى اولياى خدا كه به گفته روايات(318) عروةالوثقى هستند، در قيامت نيز پيروان حق را رها نكرده و شفاعت خواهند كرد.
; « 51289 »l
پرسش: چگونه مىتوان مردم را از شرك و طاغوت نجات داد؟
پاسخ: قرآن براى شرك زدايى و طاغوت گريزى،دستورات و روشهاى زيبايى بكار برده، از جمله مىفرمايد:
1. اگر تمام خدايان دروغين و طاغوتها جمع شوند، نمىتوانند مگسى را بيافرينند.«لنيخلقوا ذباباً ولو اجتمعو له»(حج، 73.)
2. به جز خدا، همه رفتنى وفانى هستند، «كلّ شىء هالك الا وجهه»(قصص، 88)
3. همه محدودند، تنها اوست كه قدرتش گسترده است، «وسع كرسيّه»(بقره، 255)
4. همه وابسته و محتاج و فقيرند، «يا ايّها النّاس أنتم الفقراء»(فاطر، 15)
5. همه مملوكند و تنها اوست كه مىتواند مخلوقات را محو و نابود و يا ديگران را جايگزين آنها كند، «ان يشاء يذهبكم و يأت بخلق جديد»(فاطر، 16)
6. همه مقطعى و ناپايدار و تغييرپذيرند، «اتّخذ الهه هواه»( فرقان، 43)
7. غير خدا عامل ركود است، انسانى كه مىتواند به بىنهايت وصل شود، در جمادات و شهوت، مقام و طاغوت ماندگار مىشود.
8. نه قدرت آفريدن دارند، «لايخلقون شيئاً»( نحل، 20)
9. نه توان يارى رسانى دارند، «لايستطيعون نصرهم»(يس، 75)
10. نه مىشنوند، «أم لهم أذان يسمعون بها»(اعراف، 195)
11. نه مىبينند، «أم لهم أعين يبصرون بها»
12. نه قدرت و توان دارند، «أم لهم أيد يبطشون بها»
13. نه برنامه صحيح و ارشادى دارند.
14. نه وفايى دارند، دير يا زود پيروان خود را رها مىكنند و به فكر نجات خودشان هستند.
اكنون مقايسه كنيد با خدايى كه:
1. مالك همه چيز است، «له ما فى السّموات و ما فى الارض»(بقره، 255)
2. قادر بر همه چيز است، «على كلّ شىء قدير»(بقره، 20.)
3. عالم بر همه چيز است، «انّه بكلّ شىء عليم»
4. هيچ چيز براى او مشكل نيست، «و لايؤده حفظهما»(بقره، 255)
5. تمام عزّت از اوست، «انّ العزّة للّه جميعاً»(يونس، 65)
6. تمام قدرت از اوست، «أنّ القوّة للّه جميعاً»( بقره، 165)
7. تنها توكّل بر او اميدبخش است، «توكّل على الحىّ الذى لايموت»(فرقان، 58)
8. كارايى هر مخلوق وابسته به اوست، «من ذا الذى يشفع عنده الّا باذنه»(بقره، 255)
با مقايسه ميان شرك و توحيد، عقل و فطرت مىتواند راه گمشده خود را بيابد.
آرى، اسلام با استكبار سازش ندارد و تا طاغوتها محو نشود، توحيد جلوه نمىكند، لذا راه نجاتبخش و دستگيره محكم نجات، كفر دائمى به طاغوت و ايمان به خداوند است.
بدون شك، تنها وجود راهى نجاتبخش از سوى خداوند، كافى نيست؛ بلكه دستيابى و استقامت و محكم گرفتن هم شرط است.
تمام طاغوتها و هر آنچه غير خدايى است، گسستنى و از بين رفتنى است. همين طاغوتها در قيامت از پيروان خود تبرّى و بيزارى مىجويند؛ ولى اولياى خدا كه به گفته روايات(318) عروةالوثقى هستند، در قيامت نيز پيروان حق را رها نكرده و شفاعت خواهند كرد.
; « 51289 »l
پرسش: چگونه مىتوان مردم را از شرك و طاغوت نجات داد؟
پاسخ: قرآن براى شرك زدايى و طاغوت گريزى،دستورات و روشهاى زيبايى بكار برده، از جمله مىفرمايد:
1. اگر تمام خدايان دروغين و طاغوتها جمع شوند، نمىتوانند مگسى را بيافرينند.«لنيخلقوا ذباباً ولو اجتمعو له»(حج، 73.)
2. به جز خدا، همه رفتنى وفانى هستند، «كلّ شىء هالك الا وجهه»(قصص، 88)
3. همه محدودند، تنها اوست كه قدرتش گسترده است، «وسع كرسيّه»(بقره، 255)
4. همه وابسته و محتاج و فقيرند، «يا ايّها النّاس أنتم الفقراء»(فاطر، 15)
5. همه مملوكند و تنها اوست كه مىتواند مخلوقات را محو و نابود و يا ديگران را جايگزين آنها كند، «ان يشاء يذهبكم و يأت بخلق جديد»(فاطر، 16)
6. همه مقطعى و ناپايدار و تغييرپذيرند، «اتّخذ الهه هواه»( فرقان، 43)
7. غير خدا عامل ركود است، انسانى كه مىتواند به بىنهايت وصل شود، در جمادات و شهوت، مقام و طاغوت ماندگار مىشود.
8. نه قدرت آفريدن دارند، «لايخلقون شيئاً»( نحل، 20)
9. نه توان يارى رسانى دارند، «لايستطيعون نصرهم»(يس، 75)
10. نه مىشنوند، «أم لهم أذان يسمعون بها»(اعراف، 195)
11. نه مىبينند، «أم لهم أعين يبصرون بها»
12. نه قدرت و توان دارند، «أم لهم أيد يبطشون بها»
13. نه برنامه صحيح و ارشادى دارند.
14. نه وفايى دارند، دير يا زود پيروان خود را رها مىكنند و به فكر نجات خودشان هستند.
اكنون مقايسه كنيد با خدايى كه:
1. مالك همه چيز است، «له ما فى السّموات و ما فى الارض»(بقره، 255)
2. قادر بر همه چيز است، «على كلّ شىء قدير»(بقره، 20.)
3. عالم بر همه چيز است، «انّه بكلّ شىء عليم»
4. هيچ چيز براى او مشكل نيست، «و لايؤده حفظهما»(بقره، 255)
5. تمام عزّت از اوست، «انّ العزّة للّه جميعاً»(يونس، 65)
6. تمام قدرت از اوست، «أنّ القوّة للّه جميعاً»( بقره، 165)
7. تنها توكّل بر او اميدبخش است، «توكّل على الحىّ الذى لايموت»(فرقان، 58)
8. كارايى هر مخلوق وابسته به اوست، «من ذا الذى يشفع عنده الّا باذنه»(بقره، 255)
با مقايسه ميان شرك و توحيد، عقل و فطرت مىتواند راه گمشده خود را بيابد.