در قرآن بعضى از دوستىها و دوست داشتنها گناه شمرده شده است، از جمله:
1. كسى كه دوست دارد به كارى كه انجام نداده، ستايش شود. «يُحِبّون أن يُحمَدوا بما لم يَفعلوا» مثلاً كسى كه آية اللّه يا دكتر يا مهندس نيست، امّا دوست دارد كه به او اين القاب داده شود. قرآن مىفرمايد: اميدى به رستگارى اين افراد نيست. «فلا تحسبنّهم بمفازة من العذاب»(آلعمران، 188.)
2. كسانى كه دوست دارند زشتىها در ميان جامعهى اهلايمان گسترده و پخش شود، براى آنها عذاب دردناكى است. «يُحِبّون أن تشيع الفاحشة فى الّذين آمنوا...»(نور، 19.) آرى، دوستى و علاقه به نشر عيبهاى ديگران نيز گناه است.
3. راضى بودن به گناه ديگران، سبب شريك شدن در گناه آنان است. چنانكه قرآن در مورد كشتن شتر حضرت صالح مىفرمايد: «فعقروا الناقة»(اعراف، 77.) آنها همگى شتر را كشتند و حال آنكه يك نفر بيشتر نبوده است و ديگران به كار او راضى بودند و يا در شبقدر مىخوانيم: «الّلهم العن قتلة علىّ بن ابيطالب» يعنى خداوندا! قاتلان حضرت را لعنت كن. گرچه يك نفر قاتل است؛ ولى جمعى به كار او راضى بودند.
به هرحال انسان با دوست داشتن و راضى بودن خود، يك رابطه و پيوند مكتبى بين خود و ديگران برقرار مىكند؛ اگر محور دوستى، نيكى و خوبىها بود، در ثواب و پاداشها و اگر محور دوستى، بدى و شرارتها بود، در كيفر و مجازاتها شريك مىشود.
دوستىهاى دختر و پسر معمولاً بسترى براى رابطههاى ناروا و پرتگاه خطرناكى است كه بايد انسان از آن پرهيز كند و با تقواى الهى خود را از اين دامها حفظ كند.
1. كسى كه دوست دارد به كارى كه انجام نداده، ستايش شود. «يُحِبّون أن يُحمَدوا بما لم يَفعلوا» مثلاً كسى كه آية اللّه يا دكتر يا مهندس نيست، امّا دوست دارد كه به او اين القاب داده شود. قرآن مىفرمايد: اميدى به رستگارى اين افراد نيست. «فلا تحسبنّهم بمفازة من العذاب»(آلعمران، 188.)
2. كسانى كه دوست دارند زشتىها در ميان جامعهى اهلايمان گسترده و پخش شود، براى آنها عذاب دردناكى است. «يُحِبّون أن تشيع الفاحشة فى الّذين آمنوا...»(نور، 19.) آرى، دوستى و علاقه به نشر عيبهاى ديگران نيز گناه است.
3. راضى بودن به گناه ديگران، سبب شريك شدن در گناه آنان است. چنانكه قرآن در مورد كشتن شتر حضرت صالح مىفرمايد: «فعقروا الناقة»(اعراف، 77.) آنها همگى شتر را كشتند و حال آنكه يك نفر بيشتر نبوده است و ديگران به كار او راضى بودند و يا در شبقدر مىخوانيم: «الّلهم العن قتلة علىّ بن ابيطالب» يعنى خداوندا! قاتلان حضرت را لعنت كن. گرچه يك نفر قاتل است؛ ولى جمعى به كار او راضى بودند.
به هرحال انسان با دوست داشتن و راضى بودن خود، يك رابطه و پيوند مكتبى بين خود و ديگران برقرار مىكند؛ اگر محور دوستى، نيكى و خوبىها بود، در ثواب و پاداشها و اگر محور دوستى، بدى و شرارتها بود، در كيفر و مجازاتها شريك مىشود.
دوستىهاى دختر و پسر معمولاً بسترى براى رابطههاى ناروا و پرتگاه خطرناكى است كه بايد انسان از آن پرهيز كند و با تقواى الهى خود را از اين دامها حفظ كند.