استادي در شروع كلاس درس، ليواني پر از آب برداشت و آن را بالا گرفت تا همه ببينند.
سپس از شاگردان پرسيد: «بهنظر شما وزن اين ليوان چقدر است؟» شاگردان جواب دادند: «50 گرم.» استاد گفت: «من بدون وزن كردن نميدانم وزنش چقدر است. اما پرسش اين است اگر من اين ليوان آب را چند دقيقه همينطور نگه دارم چه اتفاقي ميافتد؟» شاگردان گفتند: «هيچ اتفاقي نميافتد.» استاد پرسيد: «خب اگر ليوان را يك ساعت نگه دارم چطور؟» يكي از شاگردان گفت: «دستتان كمكم درد ميگيرد.»
استاد گفت: «حق با توست. حالا اگر يك روز كامل آن را نگه دارم چطور؟» ديگري گفت: «ممكن است دستتان بيحس شود و بعد عضلات دستتان تحت فشار قرار ميگيرند و فلج ميشوند و كارتان به بيمارستان خواهد كشيد.» همه خنديدند. استاد گفت: «خيلي خوب است، ولي در اين مدت وزن ليوان تغيير كرده است؟» شاگردان پاسخ دادند: «نه.» استاد گفت: «پس چه چيزي باعث درد عضلات ميشود؟ و در عوض چه بايد بكنيم؟» شاگردان گيج شدند. يكي ناگهان گفت: «ليوان آب را زمين بگذاريد.» استاد گفت: «دقيقا مشكلات زندگي هم مثل همين است. اگر آنها را چند دقيقه در ذهنتان نگه داريد اشكالي ندارد. اگر مدت طولانيتري به آنها فكر كنيد درد ميكشيد.»
دانستن اهميت نقش مشاوره در زندگي افراد و تفاوت كار مشاوران روانشناس با روانكاوان و روانپزشكان و همچنين شناخت يكي از بيماريهاي رايج در ميان افراد جامعه يعني «وابستگي»، موضوع بحث و گفتوگوي ما با «فرح طاهري» مشاور ارشد روانشناس كاربردي از دانشكده IAPP آلمان است.
چرا ما مشاوره ميگيريم و اهميت آن چيست؟
همانگونه كه افراد براي درمان بيماريهاي جسمي خود نياز به پزشك متخصص دارند براي درمان بيماريهاي روحي و رواني خود هم بهطور قطع نيازمند كمك هستند. بايد گفت در بسياري از موارد منبع و سرچشمه تمام بيماريهاي فيزيكي، روح و روان بيمار است.
در اينجاست كه بهنظر ميرسد بايد آگاهي و دانش لازم به افراد داده شود تا راحتتر بتوانند مشكل روحي خود را تشخيص داده و در جهت رفع آن اقدام كنند. اما نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه ما بايد ببينيم مشاور كيست؟ روانشناس كيست؟ و روانكار و روانشناس چه افراد و با چه مهارتهايي هستند و اينكه آيا 4 گروه مذكور در نوع فعاليت با هم متفاوتند يا خير؟ بهترين نتيجه براي درمان بيماريهاي روحي زماني حاصل خواهد شد كه اطلاعات دقيقي از نحوه عملكرد مشاور، روانكاو، روانشناس و روانپزشك وجود داشته باشد، در غيراين صورت مراجعات ناآگاهانه نه تنها مشكلي را حل نخواهد كرد بلكه ممكن است عواقبي را هم در پي داشته باشد. درباره اهميت نقش مشاوره در زندگي افراد نيز بايد گفت مشاوران بر علاج واقعه قبل از وقوع تاكيد دارند.
به عبارتي وقتي به شخص بيمار گفته ميشود كه برو و مشاوره بگير؛ يعني هنوز مشكلات زندگي براي فرد به بيماري تبديل نشده و ميتوان با مشاوره و كمك گرفتن از افراد متخصص و حرفهاي در جهت رفع مشكل قبل از حاد شدن برآمد. در واقع اهميت وظيفه مشاور اين است كه از طريق خود فرد به او كمك ميكند تا مشكلاتش را حل كند. به اين ترتيب كه ضعفهاي اخلاقي فرد را شناسايي كرده و در جهت تبديل آنها به نقاط قوت به بيمار ياري ميرساند.
همانطور كه ميدانيد بسياري از بيماريهاي روحي و رواني، وابستگيهاي غيرعادي و زيانآور است. ضمن تعريفي از وابستگي، درخصوص ويژگيهاي افراد وابسته هم توضيح دهيد.
وابستگي يا اعتياد را ميتوان ميل شديد به انجام يك كار يا مصرف يك ماده دانست. البته وابستگي هميشه به يك ماده يا تكرار يك عمل نيست بلكه وابستگي ميتواند نسبت به يك فرد باشد كه به آن وابستگي عاطفي ميگويند يا وابستگي به كار كه از بدترين نوع وابستگيهاست.
وابستگي نه تنها يك ضعف اخلاقي نيست بلكه يك نوع بيماري است. البته درمان دارد. ابتدا فرد بايد با انجام يكسري اقدامات اين وابستگي را قطع كند. قطع وابستگي مساوي است با بهبودي. اما ويژگيهاي انسان وابسته بهخصوص وابسته عاطفي را ميتوان در يك حالت كلي به اين شكل تعريف كرد كه شخص وابسته فردي است كه به ديگران اجازه ميدهد با سوءرفتار خود بر او تاثير بگذارند. چنين شخصي هميشه در مقابل ديگران احساس مسئوليت كرده و مرتب بهدنبال اين است كه ديگران را كنترل كند. مانند مادري كه فرزند يا همسرش را با سؤالاتي از قبيل كجا بودي؟ كجا ميروي؟ و... كنترل ميكند و اين نشأت گرفته از يك نوع بيماري به نام كنترل است.
اين مادر با چنين رفتاري ميخواهد همه چيز را تحت نظارت خود داشته باشد، اين درحالي است كه چنين فردي حتي قادر نيست از خود مراقبت كند. چرا كه تمام فكر و ذكرش كنترل ديگران (پدر، مادر، فرزند، شوهر و...) است. همچنين شخص وابسته خودش را نميشناسد و ضعفهاي خود را احساس نميكند و در نتيجه نيازي هم به درمان نميبيند. واقعيت اين است كه همه اين مسائل ناشي از عدمآموزش صحيح افراد در خانوادهها است.
شما بهخصوصيات افرادي كه وابستگي عاطفي دارند اشاره كرديد، اما افراد وابسته ديگر چطور؟ مثلا افراد وابسته به موادمخدر، الكل و... آنها چه خصوصياتي دارند؟
اين افراد خصوصيات جسمي و رواني متفاوتي با افراد معمولي دارند. چنين افرادي با شناخت و مصرف موادمخدر يا الكل، از اين مواد مثل يك مُسكن براي تسكين درد خود استفاده ميكنند تا خود را به آرامش مقطعي كه در اثر مصرف مواد به آنها دست ميدهد برسند. در نظام عقيدتي معتادان نگرشها و باورهايي وجود دارد كه معيوب و ناصحيح است و در نتيجه زمينه اصلي را براي گرايش آنان به اعتياد بهوجود ميآورد. اصولا بيماري اعتياد مربوط به افرادي است كه داراي شخصيت افراطي هستند و در هر كاري زيادهروي ميكنند.
اين افراد، افرادي با احساس تنهايي و جدايي شديد و آزاردهنده هستند كه براي رفع آن به مُسكنهاي قوي روي ميآورند. همچنين وابستگان به موادمخدر بهدليل وجود يك احساس بيارزشي بسيار بالا درون خود هيچ وقت نميتوانند احساس دوستداشتهشدن را از سوي ديگران تجربه كنند و اگر هم تجربه كنند بهدليل اينكه داراي شخصيت افراطي هستند برايشان كافي نيست و باز همين مسئله زمينهاي است براي گرايش به سمت موادمخدر.
آيا راه درماني براي وابستگي وجود دارد يا خير؟
بله وجود دارد. همانطور كه گفتم راه درمان، قطع وابستگي است اعم از وابستگي عاطفي، وابستگي به مواد، وابستگي جنسي يا هر وابستگي ديگري؛ يعني فرد وابسته تصميم بگيرد كه تمام كارهاي خود را خودش و به تنهايي انجام دهد. حالا اگر امكانات و شرايط لازم را ندارد بايد تمام تلاش خود را براي جبران كمبودهاي خود به كار ببندد و يا درصورت عدمتوانمندي براي يافتن راهي جهت قطع وابستگي با مراجعه به مشاور مهارتهاي لازم را جهت عبور از شرايط بحراني موجود به دست آورد. اما نكته مهمي كه در اينجا لازم ميدانم به آن اشاره كنم عدمفرهنگسازي لازم در اين زمينه است.
واقعيت اين است كه جامعه ايران، جامعه وابستهاي است. فرزندان تا سنين بالا چه به لحاظ مالي و چه احساسي، بهشدت به خانواده وابستهاند و همين مسئله باعث ميشود كه افراد توانمنديهاي خود را فراموش كرده و سعي كنند مشكلات خود را از طريق ارتباطات و وابستگيها برطرف كنند، بدون اينكه بهطور مشخص اقدام به حل مشكل كنند. با اين توضيحات بهنظر ميرسد كه درمان بايد از خانواده و به وسيله خواندن كتاب، رفتن به مراكزي كه ميتوانند در اين زمينه كمك كنند مانند مشاوره، سمينارها و كارگاههاي آموزشي شروع شود.
دولت هم وظيفه دارد كه با افراد متخصص اين حوزه تبادلنظر كرده و مراكزي را ايجاد كند كه از طريق اين مراكز مردم بهصورت رايگان آموزشهاي لازم را دريافت كنند.
سپس از شاگردان پرسيد: «بهنظر شما وزن اين ليوان چقدر است؟» شاگردان جواب دادند: «50 گرم.» استاد گفت: «من بدون وزن كردن نميدانم وزنش چقدر است. اما پرسش اين است اگر من اين ليوان آب را چند دقيقه همينطور نگه دارم چه اتفاقي ميافتد؟» شاگردان گفتند: «هيچ اتفاقي نميافتد.» استاد پرسيد: «خب اگر ليوان را يك ساعت نگه دارم چطور؟» يكي از شاگردان گفت: «دستتان كمكم درد ميگيرد.»
استاد گفت: «حق با توست. حالا اگر يك روز كامل آن را نگه دارم چطور؟» ديگري گفت: «ممكن است دستتان بيحس شود و بعد عضلات دستتان تحت فشار قرار ميگيرند و فلج ميشوند و كارتان به بيمارستان خواهد كشيد.» همه خنديدند. استاد گفت: «خيلي خوب است، ولي در اين مدت وزن ليوان تغيير كرده است؟» شاگردان پاسخ دادند: «نه.» استاد گفت: «پس چه چيزي باعث درد عضلات ميشود؟ و در عوض چه بايد بكنيم؟» شاگردان گيج شدند. يكي ناگهان گفت: «ليوان آب را زمين بگذاريد.» استاد گفت: «دقيقا مشكلات زندگي هم مثل همين است. اگر آنها را چند دقيقه در ذهنتان نگه داريد اشكالي ندارد. اگر مدت طولانيتري به آنها فكر كنيد درد ميكشيد.»
دانستن اهميت نقش مشاوره در زندگي افراد و تفاوت كار مشاوران روانشناس با روانكاوان و روانپزشكان و همچنين شناخت يكي از بيماريهاي رايج در ميان افراد جامعه يعني «وابستگي»، موضوع بحث و گفتوگوي ما با «فرح طاهري» مشاور ارشد روانشناس كاربردي از دانشكده IAPP آلمان است.
چرا ما مشاوره ميگيريم و اهميت آن چيست؟
همانگونه كه افراد براي درمان بيماريهاي جسمي خود نياز به پزشك متخصص دارند براي درمان بيماريهاي روحي و رواني خود هم بهطور قطع نيازمند كمك هستند. بايد گفت در بسياري از موارد منبع و سرچشمه تمام بيماريهاي فيزيكي، روح و روان بيمار است.
در اينجاست كه بهنظر ميرسد بايد آگاهي و دانش لازم به افراد داده شود تا راحتتر بتوانند مشكل روحي خود را تشخيص داده و در جهت رفع آن اقدام كنند. اما نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه ما بايد ببينيم مشاور كيست؟ روانشناس كيست؟ و روانكار و روانشناس چه افراد و با چه مهارتهايي هستند و اينكه آيا 4 گروه مذكور در نوع فعاليت با هم متفاوتند يا خير؟ بهترين نتيجه براي درمان بيماريهاي روحي زماني حاصل خواهد شد كه اطلاعات دقيقي از نحوه عملكرد مشاور، روانكاو، روانشناس و روانپزشك وجود داشته باشد، در غيراين صورت مراجعات ناآگاهانه نه تنها مشكلي را حل نخواهد كرد بلكه ممكن است عواقبي را هم در پي داشته باشد. درباره اهميت نقش مشاوره در زندگي افراد نيز بايد گفت مشاوران بر علاج واقعه قبل از وقوع تاكيد دارند.
به عبارتي وقتي به شخص بيمار گفته ميشود كه برو و مشاوره بگير؛ يعني هنوز مشكلات زندگي براي فرد به بيماري تبديل نشده و ميتوان با مشاوره و كمك گرفتن از افراد متخصص و حرفهاي در جهت رفع مشكل قبل از حاد شدن برآمد. در واقع اهميت وظيفه مشاور اين است كه از طريق خود فرد به او كمك ميكند تا مشكلاتش را حل كند. به اين ترتيب كه ضعفهاي اخلاقي فرد را شناسايي كرده و در جهت تبديل آنها به نقاط قوت به بيمار ياري ميرساند.
همانطور كه ميدانيد بسياري از بيماريهاي روحي و رواني، وابستگيهاي غيرعادي و زيانآور است. ضمن تعريفي از وابستگي، درخصوص ويژگيهاي افراد وابسته هم توضيح دهيد.
وابستگي يا اعتياد را ميتوان ميل شديد به انجام يك كار يا مصرف يك ماده دانست. البته وابستگي هميشه به يك ماده يا تكرار يك عمل نيست بلكه وابستگي ميتواند نسبت به يك فرد باشد كه به آن وابستگي عاطفي ميگويند يا وابستگي به كار كه از بدترين نوع وابستگيهاست.
وابستگي نه تنها يك ضعف اخلاقي نيست بلكه يك نوع بيماري است. البته درمان دارد. ابتدا فرد بايد با انجام يكسري اقدامات اين وابستگي را قطع كند. قطع وابستگي مساوي است با بهبودي. اما ويژگيهاي انسان وابسته بهخصوص وابسته عاطفي را ميتوان در يك حالت كلي به اين شكل تعريف كرد كه شخص وابسته فردي است كه به ديگران اجازه ميدهد با سوءرفتار خود بر او تاثير بگذارند. چنين شخصي هميشه در مقابل ديگران احساس مسئوليت كرده و مرتب بهدنبال اين است كه ديگران را كنترل كند. مانند مادري كه فرزند يا همسرش را با سؤالاتي از قبيل كجا بودي؟ كجا ميروي؟ و... كنترل ميكند و اين نشأت گرفته از يك نوع بيماري به نام كنترل است.
اين مادر با چنين رفتاري ميخواهد همه چيز را تحت نظارت خود داشته باشد، اين درحالي است كه چنين فردي حتي قادر نيست از خود مراقبت كند. چرا كه تمام فكر و ذكرش كنترل ديگران (پدر، مادر، فرزند، شوهر و...) است. همچنين شخص وابسته خودش را نميشناسد و ضعفهاي خود را احساس نميكند و در نتيجه نيازي هم به درمان نميبيند. واقعيت اين است كه همه اين مسائل ناشي از عدمآموزش صحيح افراد در خانوادهها است.
شما بهخصوصيات افرادي كه وابستگي عاطفي دارند اشاره كرديد، اما افراد وابسته ديگر چطور؟ مثلا افراد وابسته به موادمخدر، الكل و... آنها چه خصوصياتي دارند؟
اين افراد خصوصيات جسمي و رواني متفاوتي با افراد معمولي دارند. چنين افرادي با شناخت و مصرف موادمخدر يا الكل، از اين مواد مثل يك مُسكن براي تسكين درد خود استفاده ميكنند تا خود را به آرامش مقطعي كه در اثر مصرف مواد به آنها دست ميدهد برسند. در نظام عقيدتي معتادان نگرشها و باورهايي وجود دارد كه معيوب و ناصحيح است و در نتيجه زمينه اصلي را براي گرايش آنان به اعتياد بهوجود ميآورد. اصولا بيماري اعتياد مربوط به افرادي است كه داراي شخصيت افراطي هستند و در هر كاري زيادهروي ميكنند.
اين افراد، افرادي با احساس تنهايي و جدايي شديد و آزاردهنده هستند كه براي رفع آن به مُسكنهاي قوي روي ميآورند. همچنين وابستگان به موادمخدر بهدليل وجود يك احساس بيارزشي بسيار بالا درون خود هيچ وقت نميتوانند احساس دوستداشتهشدن را از سوي ديگران تجربه كنند و اگر هم تجربه كنند بهدليل اينكه داراي شخصيت افراطي هستند برايشان كافي نيست و باز همين مسئله زمينهاي است براي گرايش به سمت موادمخدر.
آيا راه درماني براي وابستگي وجود دارد يا خير؟
بله وجود دارد. همانطور كه گفتم راه درمان، قطع وابستگي است اعم از وابستگي عاطفي، وابستگي به مواد، وابستگي جنسي يا هر وابستگي ديگري؛ يعني فرد وابسته تصميم بگيرد كه تمام كارهاي خود را خودش و به تنهايي انجام دهد. حالا اگر امكانات و شرايط لازم را ندارد بايد تمام تلاش خود را براي جبران كمبودهاي خود به كار ببندد و يا درصورت عدمتوانمندي براي يافتن راهي جهت قطع وابستگي با مراجعه به مشاور مهارتهاي لازم را جهت عبور از شرايط بحراني موجود به دست آورد. اما نكته مهمي كه در اينجا لازم ميدانم به آن اشاره كنم عدمفرهنگسازي لازم در اين زمينه است.
واقعيت اين است كه جامعه ايران، جامعه وابستهاي است. فرزندان تا سنين بالا چه به لحاظ مالي و چه احساسي، بهشدت به خانواده وابستهاند و همين مسئله باعث ميشود كه افراد توانمنديهاي خود را فراموش كرده و سعي كنند مشكلات خود را از طريق ارتباطات و وابستگيها برطرف كنند، بدون اينكه بهطور مشخص اقدام به حل مشكل كنند. با اين توضيحات بهنظر ميرسد كه درمان بايد از خانواده و به وسيله خواندن كتاب، رفتن به مراكزي كه ميتوانند در اين زمينه كمك كنند مانند مشاوره، سمينارها و كارگاههاي آموزشي شروع شود.
دولت هم وظيفه دارد كه با افراد متخصص اين حوزه تبادلنظر كرده و مراكزي را ايجاد كند كه از طريق اين مراكز مردم بهصورت رايگان آموزشهاي لازم را دريافت كنند.