[You must be registered and logged in to see this image.]
مهم‌ترين تحولات تاريخي در گذشته چندين و چند صد ساله علمي ‌و تكنولوژيكي جهان عمدتا قائم به فرد بوده است تا مراكز علمي‌ و تحقيقاتي. گاليله، كوپرنيك، اديسون و اينشتين از جمله تك چهره‌هاي نخبه تاريخ علم بوده‌اند كه در آزمايشگاه‌هاي كوچك و شخصي خود دست به بزرگ‌ترين ابتكارات و مشاهدات علمي‌ جهان زده و در قالب مطالعات شخصي و انفرادي، برگ‌هاي جديدي به دفتر توسعه علوم جهان افزودند.
اما با نگاهي به چند دهه اخير و بويژه از زمان موفقيت شوروي سابق در پرتاب ماهواره اسپوتنيك به فضا در سال 1957، اين گرايش تغيير مسير خيره‌كننده‌اي يافته و سر از مراكز و مؤسسات علمي‌و تحقيقاتي جهان درآورده است.
در چنين مراكزي همكاري‌هاي علمي‌ به واسطه وجود منابع مالي مورد نياز براي پيشبرد برنامه‌هاي علمي ‌و تحقيقاتي رشد خيره‌كننده‌اي داشته‌اند. اكنون پرسش جالب توجهي در ذهن پديدار مي‌شود.

اين‌كه آيا جهان ديگر شاهد پيدايش تك چهره‌هاي نخبه و تأثيرگذار در توسعه روند تكاملي علم نخواهد بود؟ آيا بايد گفت چهره‌اي همچون اينشتين آخرين حلقه از زنجيره نابغه‌هاي دوران‌هاي مختلف تاريخ علم بوده است؟ اين پرسشي است كه پاسخ به آن مي‌تواند از جهات گوناگوني مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گيرد.

يكي از مهم‌ترين موانع چالشي كه در عصر حاضر و درخصوص توسعه روند تكاملي علوم مختلف مطرح مي‌شود، انباشتگي علوم است. اين عقيده وجود دارد كه در دوران فعلي، دستيابي به جايگاه و عظمت علمي‌ از سوي دانشمندان سخت‌تر از گذشته شده است.

مطالعه اي كه از سوي برخي برندگان جوايز نوبل در سال 2005 صورت گرفته، گوياي اين حقيقت است كه تراكم و انباشتگي دانش در گذر زمان، نخبگان و چهره‌هاي شاخص علمي‌ جهان را مجبور كرده است پيش از اعلام قطعي و ارائه جهاني دستاوردي نوين در عرصه دانش و فناوري، مشقات علمي‌ و بررسي‌هاي طولاني‌تر را در مقايسه با قرون گذشته تجربه كنند.

نكته جالب توجه و البته تأمل برانگيز ديگر اين است كه متوسط سن متفكران و ارائه‌كنندگان دانش‌هاي نوين و آنها كه موفق به ارائه دستارودهاي تأثيرگذار درروند تكاملي علوم مختلف شده اند در قرن بيستم با 6 سال افزايش همراه بوده است.

آدريان بيجان از محققان دانشگاه دوك بر اين باور است كه وجود تعادل ميان نگرش‌هاي شخصي و گروهي (مؤسسات و انستيتوهاي علمي) مي‌تواند بهترين حالت براي توسعه علوم در عصر حاضر باشد. اين محقق همچنين مي‌گويد مراكز و مؤسسات علمي‌ و تحقيقاتي امروزي از وجود نخبگان علمي ‌جهان و همكاري آنها با يكديگر در ارائه فناوري‌هاي نوين و علوم جديد بيشترين سود ممكن را نصيب خود مي‌كنند.

اين مراكز مي‌توانند با جذب دانشمنداني كه عمدتا به صورت انفرادي به تحقيقات نوين علمي ‌ادامه مي‌دهند، از ايده‌هاي سرشار نهفته در مغزهايشان بهترين بهره‌برداري‌ها را انجام دهند.

با نگاهي كلي به گذشته علم بخوبي ديده مي‌شود كه بارزترين دستاوردهاي علمي‌ جهان حاصل بررسي‌هاي انفرادي و نه گروهي بوده است. از ارشميدس گرفته تا نيوتن و در ادامه اديسون و در پايان اينشتين، اين تك چهره‌ها بوده‌اند كه گام‌هاي اصلي را در راه جهش‌هاي بلند علمي‌ و ارائه دانش‌هاي نوين برداشته‌اند.

آدريان بيجان در مقاله‌اي كه بتازگي در نشريه بين‌المللي طرح و طبيعت و اكوديناميك ارائه كرده است به اين نكته بارز اشاره مي‌كند كه در گذر تاريخ، نخبگان علمي‌ جهان همواره درخششي خيره‌كننده داشته‌اند، هرچند اين گرايش در پاره‌اي از دوران‌ها به ايجاد گروه‌هاي تحقيقاتي برجسته نيز منجر شده است. با اين حال باز هم اين تك چهره‌ها بوده‌اند كه بيشترين درخشش‌ها را از خود ارائه كرده‌اند.

يكي از مهم‌ترين عوامل تأثيرگذار ديگر در اين تغيير گرايش، بحث بودجه‌هاي تحقيقاتي است. به عقيده بسياري از محققان و از جمله آدريان بيجان، اين تغيير گرايش و ارائه دانش‌هاي نوين در قالب تحقيقات مدرن از چهارم اكتبر سال 1957 و با پرتاب موفقيت آميز ماهواره اسپوتنيك از سوي محققان شوروي سابق رشد خيره كننده اي به خود گرفت.

اين رويداد تاريخي موجب ايجاد تحولات گسترده در ارائه و از آن مهم‌تر «چگونگي اختصاص يافتن» منابع تحقيقاتي در آمريكا به عنوان قطب رو در روي شوروي سابق شد.

استراتژي جديد بر اين اساس تعريف شد كه بودجه‌هاي تحقيقاتي به گروه‌هاي بزرگ علمي ‌كه در دل مؤسسات تحقيقاتي مشغول به فعاليت هستند اختصاص داده شود. اين مدل در ابعاد كوچك‌تر هم به كار گرفته شد و مدت زيادي طول نكشيد كه گروه‌هاي تحقيقاتي خود به دنبال جذب منابع مالي و در نهايت فراهم كردن شرايط براي ارائه فناوري‌هاي نوين برآمدند.

بي‌شك چنين تغيير گرايش سريعي مي‌تواند به عنوان يكي از مهم‌ترين عوامل در كم‌فروغ بودن درخشش تك چهره‌هاي علمي‌ به حساب آيد. با اين حال چنين تغيير گرايشي به معناي از بين رفتن تك چهره‌ها نبوده است.

كارشناساني كه به بررسي چگونگي تحولات مربوط به روند توسعه علمي‌جهان پرداخته اند بر اين باورند كه اين نخبگان علمي‌در عصر حاضر به جاي محدود كردن خود در آزمايشگاه‌هاي كوچك و بررسي بر روي نظريه‌اي خاص كه البته مي‌تواند در نهايت به ارائه‌اي خيره‌كننده از دانش‌هاي نوين منتهي شود، همواره مي‌توانند به عنوان هسته‌هاي اصلي گروه‌هاي تحقيقاتي بزرگ براي جذب منابع مالي و بودجه‌هاي تحقيقاتي ايفاي نقش كنند.

آدريان بيجان در سال 1996 نظريه جالب توجهي موسوم به «نظريه ساختاري» را ارائه كرد. اين نظريه مي‌گويد سيستم‌هاي مختلفي نظير اجتماعات علمي‌ و تحقيقاتي همواره در راه تكامل و به حداقل رسيدن نواقص و اشتباهات در حركت هستند.

در اين روند ضعف‌ها و اشتباهات كاهش مي‌يابد و مخالفت با ايده‌هاي پذيرفته شده علمي‌ نيز به صفر نزديك مي‌شود كه اين خود جز عدم هدر رفتن انرژي و در عين حال ارائه دانش‌هاي نوين نتيجه ديگري ندارد.

از اين رو كارشناسان بر اين باور هستند كه در عصر حاضر و در تقابل نسبي با چند قرن گذشته، ايجاد تعادل بين فعاليت تك چهره‌ها و مراكز علمي ‌و تحقيقاتي مي‌تواند بهترين گزينه براي سرعت دادن به روند تكاملي علم باشد.

با اين حال اكنون ذهن كنجكاو بشر اين پرسش را بار ديگر از خود مطرح مي‌كند كه آيا جهان رنگ اينشتين ديگري را به خود نخواهد ديد؟ و آيا با توجه به تراكم علمي‌فعلي در دنيا و وجود مراكز عمده علمي ‌و تحقيقاتي كه به لطف توسعه علوم ارتباطاتي در حكم شبكه‌اي به هم پيوسته عمل مي‌كنند، ظهور تك چهره‌هاي نخبه امكان‌پذير خواهد بود؟ مطالعه‌اي كه براي بيش از 35 سال در دست بررسي بوده و در سال 2006 ارائه شده بود، نشان مي‌دهد اينشتين بعدي به احتمال زياد اكنون نوزادي بيش نبوده يا هنوز به دنيا نيامده است!