دوغ باشد کباب می چسبد همره چیبس ، آب می چسبد





از پس بهار چرتیدن ساعتی خواب ناب می چسبد





بعد یک وعده پر خوریدن نیز معذرت ، مستراب (!)می چسبد





چون که گل رفت شد گلستان برج اضطرارا گلاب می چسبد





بعد عمری خرابی ،آبادی عین چشم خراب می چسبد





بعد سی سال بی کسی یک شب بودن با رباب می چسبد





دختری که فقط بود خوشگل پس فقط توی قاب می چسبد





لحظه گفتن بله ، گفتند زن حاضر جواب می چسبد





والده مصطفی دبی چون رفت دید شورت و جوراب می چسبد





ابن ملجم به یزد آمد و گفت با قطامم قطاب می چسبد





دکتر ت گرکه زن بود ایضا دائما چکاب می چسبد





زیر پایت اگر که بنزی بود توی جاده شتاب می چسبد





آدم لاابالی ای می گفت گه گداری شراب می چسبد





با سونا رفتن و جکوزیدن واقعا سگ صاحاب می چسبد





زندگی گر به دل نچسبید یک دو متری طناب می چسبد





مطم‍ئن گر شدی بهشتی نیست به جهنم ، صواب می چسبد





چون خوشی زد به زیر دل، آنگاه یکهویی انقلاب می چسبد





( در انجا شاعر مي فرمايند براي تنوع و هوا خوردي معمولا به ميدان انقلاب مي روند)







گر که ایران کویت شد،آن وقت جداْ اسلام ناب می چسبد



شعر ما هم اگر به دل چسبید کف زدن بی حساب می چسبد



رضا رفیع