تـو،اتفــــــاق تازه ای و گاه می رسی

با کوله بار خسـتگی از راه می رسی

شـــبنم تـرین زلال شـــــــــکوه تبسمی

یا صبح زود،یا که سحـرگاه می رسی

از یک مسـیر خط خطی تیره ی زمان

چیزی شـبیه حادثــــه،ناگـــاه می رسی

شاید شبــــــیه جـان منی بر لبــــم شبی

آرام تا بـه کوچـــــه ی ما، آه می رسی

بایک سبد سـتاره ی لبخنــــــد ساده ات

باشاپـرک،سپـــــیده به همـراه می رسی

با گامهای روشـن خود سمـــــت آسمان

تانیمه شب، کنـار دل مــــــاه می رسی