سلام دوستان
راستش نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم
این باشگاه مامن تنهاییهای من شده بود
هر وقت از چیزی یا جایی ناراحت بودم میومدم اینجا
بین بچه ها که بودم آروم میشدم
از دیروز تا حالا دیگه هر کاری میکنم نمیتونم آروم بشم
کسی بودم که هر جا هر کسی رو نا امید و مایوس میدیدم بهش امید میدادم
ازش میخواستم خدا رو همیشه در کنار خودش احساس کنه و از اون کمک بخواد چون تنها خداست که بهترین ها رو به آدم هدیه میده
ولی حالا بهترین رو ازم گرفت
میدونم که اینم یه آزمایشه ولی اونقدر این آزمایش سخته که من نتونستم و نخواهم تونست تحملش کنم
روی قبرم بنویسید کبوتر شود و رفت
زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت
آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد همان روزی ک عاشق شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روزی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب ازدل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت .....
خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
راستش نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم
این باشگاه مامن تنهاییهای من شده بود
هر وقت از چیزی یا جایی ناراحت بودم میومدم اینجا
بین بچه ها که بودم آروم میشدم
از دیروز تا حالا دیگه هر کاری میکنم نمیتونم آروم بشم
کسی بودم که هر جا هر کسی رو نا امید و مایوس میدیدم بهش امید میدادم
ازش میخواستم خدا رو همیشه در کنار خودش احساس کنه و از اون کمک بخواد چون تنها خداست که بهترین ها رو به آدم هدیه میده
ولی حالا بهترین رو ازم گرفت
میدونم که اینم یه آزمایشه ولی اونقدر این آزمایش سخته که من نتونستم و نخواهم تونست تحملش کنم
روی قبرم بنویسید کبوتر شود و رفت
زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت
آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد همان روزی ک عاشق شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روزی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب ازدل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت .....
خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام