خوشحال میشم در مورد دو اتد زیر نظرات خوب شما رو داشته باشم.



(١)

از چه می ترسی پدر ؟!



نسل من



سالهاست که بر طبل رسوایی اش کوفته!



نسل من



محکوم است



حتی اگر ایمانش سر از کوه قاف درآورد...



به غسال ها بگویید:



بی فایده است!



زخم این زبانها



از پس هزار کفن



و از پشت هزار تابوت




بیداد می کند!



پاک نمی شود!



(٢)



یک عمر نشد .رخصت دیدار نمانده است

حتی نفسی جز من و آوار نمانده است

از هر طرفی بخت به من پیله کشیده است

کشته است مرا قدرت پیکار نمانده است

قلبم همه پر حسرت و همواره فسرده است

عطری خبری از گل و گلنار نمانده است

یک عمر تپش های مرا هیچ ندیدید

فریاد مرا گوش خریدار نمانده است

از روز ازل پیله من سخت تنیده است

حبسم نه رها فرصت تکرار نمانده است