به دنبال دیگری

یعنی جستن سیبی

در انبوه متعفن سوسکها و مارمولکها

به دنبال دیگری

یعنی در جنگل تاریک

بر درخت میوه یممنوعه

سر میگذارم

تا خورشیدی در من بروید.

به دنبال دیگری

یعنی نرمه بادی

که بوی رقصان پیراهن گلداری

رادر شامه ی نوجوانی ات

بیدار می کند.

به دنبال دیرگی

یعنی کسی روبرویت می نشیند

تاتلخی سالهای تلف شده را

با یک استکان چای

از لب ها یت دور کند

وفراموش کنی.

به دنبال دیگری

یعنی زنی هم سال نوزده بیست سالگی من

که این چند سال

دور از او به پایان

به سر آغاز پیری پرتاب شده ام

لعنت به زندگی

لعنت به سال ها

که بدون دیگری گذشت

ای کاش فراموش کنم آن سال ها را