جیغ کشیدی. همه ساکت شدند.خجالت کشیدی.آخر به تو چه ربطی دارد،هان؟گیرم جیغ کشیدن از شادی هائی این چنین،جایشان خالی است.گیرم فقط همین جا می توان جیغ کشید.گیرم شیطنت شیرینی است جیغ کشیدن. گیرم تصاویر به این بزرگی آدم را سر ذوق می آوردند.گیرم حس هم ذات پنداری کرده ای.گیرم صد و چند دقیقه منتظر همین فرصت جیغ کشیدن بودی.گیرم خانم ها را استادیوم راه نمی دهند.بازهم فرقی نمی کند.به تو چه؟تو که هیچوقت دلت نخواسته استادیوم بروی.تو که آن صد و چند دقیقه خودت را معطل کرده بودی.تو که هیچوقت نمی توانی خود را همذات یک اسپانیائی بپنداری.تو که به ذوق آن تصاویر بزرگ آنجا نیامده بودی.تو که فقط همین جا و با همین یک جیغ نیم بند،جای خالی شادی های اینچنینی ات پر نمی شود.
تو از کجا بدانی آخر،بی نوا؟که شادی های اینچنین یعنی چه؟که وسط هیاهوی بی دیوار خیابان جیغ کشیدن چه حسی است؟که شیطنت کردن وقتی نمی خواهی خودت را جلف بنامی،چگونه ممکن است؟که اسپانیائی بودن و غرور قهرمانی بزرگترین نبرد غیر مسلحانه دنیا چه حال و هوائی دارد؟که استادیوم رفتن چه حسی دارد تا بدانی دلت می خواهد یا نه؟
برای تو بلامانع است،بی نوا که صد و چند دقیقه ای شاخ و شانه بکشی برای طرفداران هلند و جیغ بکشی برای گل قهرمانی اسپانیا.
اصلاً هم خجالت نکش.الکی خوشی گوارای وجودت
تو از کجا بدانی آخر،بی نوا؟که شادی های اینچنین یعنی چه؟که وسط هیاهوی بی دیوار خیابان جیغ کشیدن چه حسی است؟که شیطنت کردن وقتی نمی خواهی خودت را جلف بنامی،چگونه ممکن است؟که اسپانیائی بودن و غرور قهرمانی بزرگترین نبرد غیر مسلحانه دنیا چه حال و هوائی دارد؟که استادیوم رفتن چه حسی دارد تا بدانی دلت می خواهد یا نه؟
برای تو بلامانع است،بی نوا که صد و چند دقیقه ای شاخ و شانه بکشی برای طرفداران هلند و جیغ بکشی برای گل قهرمانی اسپانیا.
اصلاً هم خجالت نکش.الکی خوشی گوارای وجودت