(این قسمت ضمیمه “نامه آش خور های دو ماه خدمت (۶) ” است.)

ترا چه می شود مامی

در این هوای تاریک و لرزان و به دور از آغوشت

دست در دست پافی و ددی این شعرم را که حاصل فشار های متمادی به وجودم است به لب جاری ساز :


مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن

صدای پای پافی از این طرف میادش
صدای بوس مامی از اون طرف میادش

عروسکم کنارم، به جون من تنیده
چه بوی سیر و جوراب تو پادگان پیچیده

مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن

***

مامی عکسونگاه کن ؛ ببین چه قد کشیدم؟
سیاهه اژدرخانه ، من صورتی پوشیدم

به ابروهام نگاه کن ؛ چه گونه های ماهی؟!
یه بوس بده به عکسم ؛ بهم بگو الهی

مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن

***

یادت میاد با پافی تو بازیهام می گفتی
عروسکم ، امیدم ، فدات بشم نیفتی؟

دراز کشیده رو سنگ ، کامی با پوست حساس
مامی تجسمم کن تو رویاهات با احساس

مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن

***

یه احساس قشنگی تو قلبمه همیشه
سبد سبد ترانه به دل دوونده ریشه

بغل بغل ستاره تو آسمون شبهاش
دلهای گونه هام تنگ ؛ به مامی و به لبهاش

مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن

***

تو اونجا و من اینجا ؛ پافی، عزیز کامی
اگه می خوای جای من یه بوس بده به مامی

من زنده ام مامی جون به بوس تو همیشه
پافی ملوسک من! بی لیس تو نمیشه

مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن
مامی بغل ، بوسم کن ددی بیا لوسم کن