چک چک ثانیه های بارونی به عظمت سایه روشن های زندگی نفس می دن و بوی زندگی رو تازه وقتی که داره بارون می یاد حس می کنم . وقتی اینجا پر از صدا می شه وقتی بوی مهربونی می ده وقتی طاق پنجره رنگ لبخند می گیره و قاب شکسته ی اتاقم از فضای تو پر می شه .... دلم پر می کشه ؟ دیگه به این حال و هوا ها عادت کرده ! هر وقت رنگین کمون می زنه به دشت سر سبز این کلبه ، شاپرک سر می زنه و با اومدنش شکوفه ها رو می یاره ! الان اینجا .... از قاصدک پره ! یه قاصدک که اسم تموم کوچه گردی هاشو گذاشته زندگی و با صدای باد همراهه ! یه قاصدک که الان پشت پنجره اتاقم کز کرده و به ستاره هایی که بهش چشمک می زنن بی توجهه ! این جا کنا خط سیر خورشید می ایستم و به تصویر رنگ های قرمز و آبی خیره میشم .... مستمئ از صدای شکستن پنجره وقتی قایق کوچولوی پرواز بهش بر خورد می کنه و تیکه تیکه مداد رنگی های این رنگین کمون از جامدادی سرسره شکلش پایین می ریزه !! می دونی چیه ؟ خوبیش اینه این رویا پاکن نداره !!!