سلام بر شاهین ِطبع و نگارش
عرض کنم خدمت دوست عزیز خودم ؛ همان طور که بنا به گفته ی شما و شاید برخی افراد و منابع دیگر ، مرحوم صادق هدایت خودکشی نکرده و یا این که خودکشی ایشان بنا بر ادله مثبته و اسناد مستدل ، به اثبات نرسیده ، می توان با ضرس قاطع اذعان داشت که موضوع اندیشه های ایشان به نیهیلیسم نیز در تردید بود و با آن از منظر شک نگاه کرد ، چرا که کسی نیست که ارادت
بی شائبه ی ایشان را به آثار آلبر کامو ، نادیده بینگارد ، بحث در این جا فخامت کلام و استواری نوشتار و آشنایی آن مرحوم به اصول ادبی و نگارش و تبحر در نویسندگی نیست که تجربیات و توان قلم ایشان بنا بر آثارشان ، برهمه ی اهل فن آشکار است .اینکه می فرمایید هر انسانی آزاد است که انتخاب کند چگونه بمیرد ، از نظر کلی و در باب اختیار ؛ منظور اختیار مردن با افتخار است ، همان گونه که دکتر شریعتی و بسیاری از اندیشمندان در تفسیر چگونه مردن امام حسین
علیه السلام و یا علی ابن ابی طالب نوشته و تاکید کرده اند که هم زندگی و هم مرگ آنان با افتخار ، آگاهی ، در راه مبارزه ای هوشمندانه و برای دفاع از حریم انسانیت و عدالت بوده است .بله ؛ هرکسی آزاد است که چگونه بمیرد ، اما جمله معتر ضه ی من ، به هیچ روی دال بر تحقیر و یا اهانت تلویحی به ساحت صادق هدایت نیست و عاری از شوائب سیاسی مرسوم است . اگر شما به طور مثال دکتر مرگ می بودید و برخی از افراد را که به دلایل داشتن بیماری های
صعب العلاج ، ولو با رضایت خودشان با آمپول هوا ، یا تزریق موادی تخییری و سمی ، به دیار باقی رهسپار می کردید ، بی گمان - علی رغم این که در وهله ی نخست دید شما یک دید انسانی و برای کمک به انسان هایی بوده است که آن ها را از زجز کشیدن بیشتر برهانید و دیگر آن که با رضایت کامل خودشان بوده است ؛ باز یک کار اخلاقی و انسانی نکرده اید و بسیاری از افراد جامعه بر شما خرده گرفته و حتی قانون نیز شما را تحت تعقیب قرار خواهد داد و اتهام شما هم در بسیاری از قوانین کشورهای دنیا ، قتل _ حالا به تناسب قوانین هر کشور - از نوع درجه یک یا دو خواهد بود. این مساله نشان می دهد که اندیشه ها و نظرات بسیار متفاوتی در این زمینه وجود دارد و شما به عنوان یک شخص متشخص و روشن فکر در جامعه که می خواهید با نوشتن به هم نوعان خود کمک کنید تا آگاهی یابند و در راه قرار بگیرند ،نمی توانید بگویید چون که من به این رفتار شما ایراد می گیرم ، پس اشتباه می کنم و یا مثلا" چون جمله ی معترضه ای برای صادق هدایت نوشته ام ؛ آقای هدایت و شما اصل روشن فکر و بنده تاریک فکر تشریف دارم . این مساله همان طور که گفتم به نوع دیدگاه انسان ها نسبت به مسایل مختلف برمی گردد و یک نظر است .بنده هم به صادق هدایت به خاطر این که فردی روشن فکر بوده و مهم تر این که نویسنده ای متبحر بوده ؛ ارادت دارم و غالب آثارشان را مطالعه کرده ام ، همان طور که اکثر آثار صادق چوبک را مطالعه کرده ام . اگر صادق هدایت ( درصورتی که به قول شما اثبات شده باشد که خودکشی کرده اند ) ، قطعا" مشکلاتی داشته اند و براثر فشارهای زیادی که از هر نظر متحمل می شده اند و یا این که جامعه را بنا بردیدی که داشته اند غیر قابل اصلاح تصور
می کرده اند و یا این که کسی حرف ها و درد دل ها و دیدگاه ها و خواسته های ایشان را
پنمی فهمیده و ناخواسته بایکوت و شانتاژ می شده اند و یا دلایل دیگری که من چندان اطلاعی از آنها ندارم و یا مباحث سیاسی و فشارهای عوامل درباری و نا آگاهی مردم از سوی دیگر ، به هر حال مبنای خودکشی ایشان تلقی می شده و می شود . بالاخره خودکشی هرکس دلایلی دارد . در مباحث روان شناختی و روان کاوی (که قطعا" لازمه ی زندگی انسانی است که این همه روان شناس و روان کاو و روان پزشک و مشاور وجامعه شناس و...در مسایل تفحص در روان انسان و کمک به او برای ممانعت از ازدیاد استرس ها و ناراحتی هایی که ممکن است منجر به اسکیزو فرنی حاد و روان پریشی مزمن که نهایتا" خودکشی افراد می شود ) فعالیت می کنند و یا حتی روان کاوانی که در پاتو بیولوژی و ایمونولوژی بالینی ، دست به تجربیات حسی و ملموس می زنند و مثل جراحان سعی می کنند ارتباط اختلالات روانی را با اعصاب نوروتیک پیدا کنند و... برای این است که انسان ها را از رسیدن به چنین مراحلی بازدارند و آن چه که در افواه عامه و در تاریخ ثبت است ( چه غلط و چه درست ) این است که آقای هدایت خودکشی کرده اند و من البته زیاد کاری به این قسمت قضیه ندارم و بلکه می خواهم نحوه ی برخورد شتاب آلود شما را با نظریات افراد بیان کنم . اگر شما به دین و مذهب هم اعتقاد نداشته باشید ، بایستی این طور فکر کنید که بالاخره این مذهبی که افیون جامعه است بنا به قولی ، این جامعه ی افیونی با این آلت شتابنده ی افیون یعنی دین و مذهب آمیخته است و امکان دارد من ِ نوعی بنا بر اعتقادات دینی
( کاری به مجریان دین و یا اصل دین و مفاهیم آن ، و یا تاثیرات مثبت یا منفی آن نداریم بلکه این بحث را از منظر احترام به عقاید مردم در جامعه ) عرض می کنم . بنا براین مساله ؛ دین و تعلیمات دینی ، خود کشی را امری حرام دانسته و کسی را که خودکشی می کند ، از حیث ایمانی و باور به معاد و قیامت و باور به عدالت خداوند ، ضعیف النفس تلقی می کند ، خواه این فرد من و شما باشیم ، خواه صادق هدایت و خواه ژان پل سارتر ، توفیری نمی کند
اگرچه این قضیه شاید به این بحث مرتبط نباشد ، اما یک قیاس مع الفارق نیز نمی تواند باشد که شما در خیابان های بمبئی یا کلکلته نمی توانید جناب گاوی را که وسط جاده دراز کشیده است به هر طریق از جای خودش بلند کنید ، چرا که برخی هندیان این جناب گاو را مقدس و احترا م به ساحت اقدسش را لازم می دانند ، ولو آن که بنده و شما این مردم گاو پرست را از خودِ گاو هم گاوتر بپنداریم . و تازه با ایما و اشاره و طعن و لعن و اعتراض و اهانت بنده و شما هم به محضر گاوها ، مردم هند دست از گاو پرستی و احترام به گاو برنمی دارند . این هم بد یا خوب ، عقب مانده یا پیشرفته ، یک عقیده است و مردم دنیا در این حد و اندازه هستند و نمی شود با رفتارهای رادیکال به زعم گاو پرستان ، از گاوپرستی منعشان کرد ، من هم نگفته ام که آقای هدایت و امثالهم حق خودکشی ندارند ، و اینکه گفتم خداوند از سر تقصیرات ایشان بگذرد که به بی رحمی هم متهم شد م ، ناظر بر همین امر دین و تعلیمات دینی است و همچنین عواطف بشری و قوانین و مقررات آن که گاهی حتی به دین هم اصلا" ربط پیدا نمی کند . امیدوارم توانسته باشم حق مطلب را ادا کرده باشم
بالاخره هر سخنی از هرکسی را نمی توان خزعبل نامید و با در کنار هم قراردادن واژه ها، طوری وانمود و القاء کرد که طرف مقابل و مخاطب ، هیچی نمی فهمد و در این ناحیه سیم های مغزش اتصالی پیدا کرده و همین اتصالی باعث می شود تا هیچ در هیچ باشد و کنه مفاهیم و معانی را درک نکند ، شرایط را نفهمد و نظراتی بی اساس بدهد. تردید نکنید بنده در تاپیک ها ، اگر حتی یک کلمه هم بنویسم با درک و شعور و با دقت و ظرافت نظر می دهم و شرایط زندگی صادق هدایت را اگر نه به اندازه ی شما ، اما به اندازه ی خودم درک می کنم و در مسایل تاریخی بالاخره تا حدودی مطالعاتی دارم . این گونه برخورد کردن با استیلای ذهن ، جز طلب استعلاء و تسلط بر دیگران نیست و به نظر من می بایستی از جانب هرکس که باشد اصلاح و تعدیل شود . بنده در همین فروم با مسایلی برخورد می کنم که به زعم خودم گاهی بسیار ضعیف و نا مربوط است ، اما هیچ گاه به خاطر رعایت شان و حریم شخصیت دیگران ، خیلی با احتیاط و بر روی اصول متقابل احترام در جامعه ، آن هم جامعه ی فرهیختگان برخورد می کنم .
امیدوارم که این مباحث را گستاخی بنده تلقی نفرمایید
من همه ی شما رو دوست دارم و به دوستانی مثل شما حقیقتا" افتخار می کنم و البته این دوستی و افتخار دلیل نمی شود که گاهی به یکدیگر تذکری دوستانه و برادرانه ندهیم .
،