فقط همین !ا

faezeh wrote:

دآش مهدی این بار شد هزار بار " داداش من ؛ همه ی کلمه هاتو به هم نچسبون ؛ آخه خدا خط فاصله ؛ ویرگول ؛ نقطه ویرگول ؛ این چیزا رو خب واسه اینجور موقه ها آفریده دیگه ! استفاده کن ازشون ؛ پدر آدم در میاد میخواد یه خط یادداشتتو بخونه ا

در مورد نسرینم " جون شما و جون نسرین من؛ نشنوم جیگر منو اذیت کردینا
هنوز که ساتور من یادت نرفته
میدونی که خون جلوی چشمای ابجی فائزه رو بگیره دیگه دآش ماش حالیش نیستاااااا [You must be registered and logged in to see this image.]

قربون داداش

N@3RIN wrote:

قربون خاله فائزه
مخلص داش مهدي

hiran wrote:

این فروم پرتگاه که نیست هیچ تازه هرکی از هر پرتگاهی پرت میشه

درست میاد تو این فروم لونه میسازه انم چی امن وراحت و بدون اجاره واب وبرق وهمه

هم پای صاحب خونه هستش

اگه الا ابجی فایزه ساطورشو ورنداره بچرخونه وبگه نه نه

کی کجا اینجوری نبوده

ملتفتی که دده بفرما چای داغ

راستی اقا مهدی دوست عزیز شیطون رفتی تو دفتر فرماندهی عکس انداختی ولم دادی!!

پا شو خبر دار کو اتیکتت چرا بوتین هاتو واکس نزدی کلاه تو سر کی گذاشتی

که اومده کلاه تو ورداشته

اش خور ایران فرومی نداشتیم که هم جور شد

sohailsoltani wrote:

آبجی فائزه ، شما چرا موقع رو موقه می نویسید
نمره تون عجالتا"
19

آ آ آ آ آ آ آ آ " آره دیگه اینجا یه شوما بی سباتی ما رو نزده بودی تو ملاجمون که زدی
ا

ها چی فک کردین " فکر کردین مام مثل شما مرفهین بی درد جامعه ایم " که بابامون برفستتمون مردسه آ نخیر آقااااااااااااا " ما همه ی عمرمون رخت چرکای مردم شستیم تا پول اکابرمون جور شدو میرفتیم خونه ی یه پیر زنی که سبات دارمون کنه" تازه اونم وسط امتحانای کلاس ابّل بودیم که یه روز وقتی که پیرزن بد بخت رفته بود تو اشپرخونش به آبگوشتش سر بزنه " یکی از پسرا واستاد پشت دیوار و بنده ی خدا که اومد طی یک فقره (( پق ))* سکته کردو مرد؛ این شد که مام رفتیم دنبال همون یه لقمه نون حلال در آوردن


خب حالا زود باشین اون یه نمرمو بهم برگردونین ا

* پق آوایی است که جهت ترساندن ملت " در زمانی مناسب از مجاری حلق و دهان خارج میشود.ا