من از آن ور بوم افتادم

دستهایم شکست

پاهایم شکست

بعضی ها می گویند پر وبالت

اما هرگز چیزهایی به آن نرمی نداشته ام

از آن تنهایی در آمدم

حالا دستم در گردنم

راه می روم ..