شمعها را فوت می کنم

تا بر سياهی شب، بيفزايم

چون با رفتنت، شب

رنگ از خود باخته است.

شمعها را فوت می کنم

تا از برای ياد تو،ستاره ای روشن کنم

ستاره ای از جنس تو، روشن کنم.

شمعها را فوت می کنم.

قطره های اشک تو

سينه شمعدانيم را چاک می دهد

و خاکسترش، سخت

سينه ام را خاک می دهد.

شمعها را فوت می کنم

تا شايد آن شب بلند يلدا

آرزوی مهتاب را

زير سقف آسمان بر آورده کند.

دلم،گرمای وجودت را حس می کند

پس، شمعی ديگر روشن می کند.