باز هم این عشق غوغا کرده است
روزنی بر روی دل وا کرده است
روزنی بر روی یارانی جدید
با حضوری معنوی و پر امید
توی این شهر مجازی خوشدلند
جمله از ایران و زین اب و گلند
پندها و حکمت و شعر وادب
دوستان هستند حتی نیمه شب
ان که نور علم از او منجلیست
اوستادی لایق و نامش یدیست
اهل فضل و دانش و علم و ادب
گشته ام شاگرد او از فضل رب
عرضه میدارد چه بی منت ولی
کی لیاقت باشد او را چون منی
گفته سلطانی چیز دیگر است
چون وجود سر برای پیکر است
جمله هایش جمله همچون گوهرند
واقعا از نوع و جنس دیگرند
مرغ دل سر گشته و شیدای او
افرین بر همت والای او
کیست تا شعری ز شیراز اورد
طایر دل را به پرواز اورد
کیست تا ایجاد شعر تر کند
جمله های عشقولانه در کند
کیست کز سعدی دمی بو برده است
هم به حافظ هم به خواجو برده است
انکه ظهراب است نام و جان ماست
شاعر اهل هنر حیران ماست
شعر های انتخابی از سزار
می برد هوش از سر و از دل قرار
ای تو دانشمند این ایران فروم
ای تو سبقت برده از ملای روم
این بت جهل مرا در هم شکن
شمه ای از علم خود در من فکن
هست از گلها در اینجا خرمنی
پر ز برگ یاس در هر دامنی
دخترانی پاک تر از شبنمند
لحظه هایی چند اینجا با همند
دوستانی پر نشاط و پر امید
غنچه نیلوفر و یاس سفید
ان یکی از عشق می گوید سخن
وان دگر باشد پزشک انجمن
همنشین زهره و پروین ماست
گل به این با مزه گی نسرین ماست
هیچ گل با این لطافت دیده اید؟
یا بگوش خود ز کس بشنیده اید؟
فایزه با گفته های ناب خود
می نهد بر دل تب و هم تاب خود
گاه گاهی پوپک هم سر می زند
پنجه نازی به این در میزند
گر چه این اقا معین دیر امده
لیک همچون احمد او شیر امده
اسم مهسا را در ایجا دیده ام
هیچ حرفی من ز او نشنیده ام
این سحر خانم که او بازیگر است
گوئیا از نوع و جنس دیگر است
جنس او از نرگس و لادن بود
منتی از او مرا گردن بود
او مرا دعوت به اینجا کرده است
چشم مارا در فروم وا کرده است
ان که گه گاهی نماید یاد ما
نیست کس جز مهربان فرهاد ما
وزن شعرم شد خراب و قافیه
بهر نوحد نیم بیتی کافیه
جان مهدی حال ما را درک کن
جمع خوش تر کیب ما را ترک کن
دوستان یکدل و یک رنگ من
بشنوید این شعر بی اهنگ من
شعر های فی البداهه گفته اید
بد تر از این شعر من نشنیده اید
با عرض معذرت از دوستانی که نامشان از قلم افتاد
انشاالله در مثنوی بعدی
Last edited by beul on Wed Jun 09, 2010 11:41 pm; edited 6 times in total
روزنی بر روی دل وا کرده است
روزنی بر روی یارانی جدید
با حضوری معنوی و پر امید
توی این شهر مجازی خوشدلند
جمله از ایران و زین اب و گلند
پندها و حکمت و شعر وادب
دوستان هستند حتی نیمه شب
ان که نور علم از او منجلیست
اوستادی لایق و نامش یدیست
اهل فضل و دانش و علم و ادب
گشته ام شاگرد او از فضل رب
عرضه میدارد چه بی منت ولی
کی لیاقت باشد او را چون منی
گفته سلطانی چیز دیگر است
چون وجود سر برای پیکر است
جمله هایش جمله همچون گوهرند
واقعا از نوع و جنس دیگرند
مرغ دل سر گشته و شیدای او
افرین بر همت والای او
کیست تا شعری ز شیراز اورد
طایر دل را به پرواز اورد
کیست تا ایجاد شعر تر کند
جمله های عشقولانه در کند
کیست کز سعدی دمی بو برده است
هم به حافظ هم به خواجو برده است
انکه ظهراب است نام و جان ماست
شاعر اهل هنر حیران ماست
شعر های انتخابی از سزار
می برد هوش از سر و از دل قرار
ای تو دانشمند این ایران فروم
ای تو سبقت برده از ملای روم
این بت جهل مرا در هم شکن
شمه ای از علم خود در من فکن
هست از گلها در اینجا خرمنی
پر ز برگ یاس در هر دامنی
دخترانی پاک تر از شبنمند
لحظه هایی چند اینجا با همند
دوستانی پر نشاط و پر امید
غنچه نیلوفر و یاس سفید
ان یکی از عشق می گوید سخن
وان دگر باشد پزشک انجمن
همنشین زهره و پروین ماست
گل به این با مزه گی نسرین ماست
هیچ گل با این لطافت دیده اید؟
یا بگوش خود ز کس بشنیده اید؟
فایزه با گفته های ناب خود
می نهد بر دل تب و هم تاب خود
گاه گاهی پوپک هم سر می زند
پنجه نازی به این در میزند
گر چه این اقا معین دیر امده
لیک همچون احمد او شیر امده
اسم مهسا را در ایجا دیده ام
هیچ حرفی من ز او نشنیده ام
این سحر خانم که او بازیگر است
گوئیا از نوع و جنس دیگر است
جنس او از نرگس و لادن بود
منتی از او مرا گردن بود
او مرا دعوت به اینجا کرده است
چشم مارا در فروم وا کرده است
ان که گه گاهی نماید یاد ما
نیست کس جز مهربان فرهاد ما
وزن شعرم شد خراب و قافیه
بهر نوحد نیم بیتی کافیه
جان مهدی حال ما را درک کن
جمع خوش تر کیب ما را ترک کن
دوستان یکدل و یک رنگ من
بشنوید این شعر بی اهنگ من
شعر های فی البداهه گفته اید
بد تر از این شعر من نشنیده اید
با عرض معذرت از دوستانی که نامشان از قلم افتاد
انشاالله در مثنوی بعدی
Last edited by beul on Wed Jun 09, 2010 11:41 pm; edited 6 times in total