یه شعر باحال

زندگیمو جنون گرفته، برگرد
جلو چشامو خون گرفته، برگرد

اين دفه ديگه نقل هر ساليت نيست
انگارى كه زبون خوش حاليت نيست

حكم تو شلاقه، اگه قاضى ام
جيك بزنى، به مرگتم راضى ام

مثل يخ، آبت مى كنم ضعيفه
خونه خرابت مى كنم ضعيفه

من نه از او چشم سيات مى ترسم
نه از ننه ت، نه از بابات مى ترسم

هرچى ازت تلخى چشيدم، بسه
تو زندگى هر چى كشيدم، بسه

اين دفه مى خوام نوكتو بچينم
من نخوامت، كيو بايد ببينم؟

خانوم شدى پيش يه مشتى فَعله
يابو ورت داشته كه يعنى بعله؟

همه ش مى خواى بگم كه «بعله قربان»؟
«جنيفر»ى يا دختر اوتورخان؟

نذار بگم تو كوچه زيرت كنن
يا آبجى هام خرد و خميرت كنن

نذار بگم تو رو تو شر بندازن
نذار بگم نسل تو ور بندازن

تا سر شب، خلاصه ختم كلام
خودت مياى يا خبرت، والسلام!

•••
اينها رو من از اين و اون شنفتم
اما از اين حرفا بهت نگفتم

نوشتمش به خوارى و به خفت
آخه من و حرف خلاف عفت

مى خوام بگم اهل بخيه نيستم
مودبم، مثل بقيه نيستم

خسته شدى، دِ باشه جونم فدات
يه جفت كفش نو خريدم برات

الانه مى فرستمش، روم سيا
جلدى پاشو، كفشاتو پاكن بيا!

جان مادرت از این شعرا ننویس
اخه خانومای فروم شمشیرو غلاف کردن
نزار دوباره از رو ببندن

آخرش که خوب بود

بئول منظورت منم؟ .
راست می گه آخرش خوب بود لرا همین من دیگه چیزی نمی گم
ولی معلوم بود که مرده دلش یه ذره شده بوده برا زنش داشته غیر مستقیم منت می کشیده

با خوشامد به آقای معین و تشکر از این شعرشون که البته اگه بشه بهش بگی شعر
ولی این مرده ، بنده ی خدا چقدر منت کشی کرده
ضد و نقیض گفته
تهدید کرده
بعدش موش شده
آخرشم یه جفت کفش واسش خریده
بعدشم التماسش کرده که برگرد
بابا ایول مردو این حرفا؟

شاید اسمش مرده
ممنون از خوش آمد گویی تون

خواهش می کنم