مجالی شد تا به هشتمین نمایشگاه گل و گیاه برم . روز اختتامیه نمایشگاه بود . اول با ازدحام جمعیت روبرو شدم . برام خیلی عجیب بود . چون فکر نمیکردم که مردم این همه به گل و گیاه علاقه داشته باشند . خلاصه با مشکلات زیاد وارد نمایشگاه شدم . از کشورهای مختلف در نمایشگاه غرفه داشتند . خیلی دوست داشتم که غرفه هلند رو ببینم . خودم رو به اونجا رسوندم ولی از بخت بد من به علت آخرین روز نمایشگاه غرفه رو جمع کرده بودند . به غرفه گیاهان بُن سای رفتم . واقعا گیاهان زیبایی هستند . اصل این گیاهان از ژاپن و چین است . یکی از این گیاهان ساقهای بسیار زیبا داشت ( به حالت توری ) .
[You must be registered and logged in to see this image.]
بعد غرفههای کاکتوس ، که یکی از اونها رو خریدم .
[You must be registered and logged in to see this image.]
در قسمتی گیاهان آکواریومی بود . خیلی جالب بود . این گیاهان رو در ظرف آب نگهداری میکردند .
[You must be registered and logged in to see this image.]
بعد به غرفه گیاهان گوشخوار رفتم . که متاسفانه عکسی که گرفتم تار شد و قابل نمایش نبود . ظاهر گیاه ، برگهای سبز باریک و بلند داشت . آقای مسئول میگفت این گیاه از خود ماده چسبناکی رو ترشح میکنه که حشرات رو به سمت خود جذب میکنه . این گیاه در ماه دو تا حشره میخوره و باید سطح برگها رو مرطوب نگهداریم . در طبقه پایین گلهای زیبایی بود . و باز به علت روز آخر ، یا گلها پژمرده شده بودند یا به فروش رفته بودند . بیشتر، گلهای رز ، لیلیوم ، ارکیده ، آنتوریوم و چند گل دیگه بود . با این حال گلها همیشه به آدم شادابی میدن و روح انسان رو به پرواز در میارن . در این قسمت هم دو تا گلدان گل خریدم . که فقط مخصوص آپارتمان بود . گلهای فوقالعادهای هستند . باید فقط از زیر به اونها آب داد . یعنی در زیر گلدانی آب ریخت تا از طریق ریشه آب به بالای گلدان و گل برسه . و هر وقت خاک اون خشک شد باید در ظرف زیر آب ریخت .
[You must be registered and logged in to see this image.]
در قسمت دیگه کلا گیاهان آپارتمانی بود .
[You must be registered and logged in to see this image.]
در قسمتی از نمایشگاه موضوعی توجهم رو جلب کرد . دیدم جلوی یکی از غرفهها آقایی یک شاخه گی آنتوریوم دستش بود و بدون حرکت ایستاده بود . توجهم جلب شد که چرا حرکتی نمیکنه . بعد که متوجه شدم اون آقا نابینا بود . از خدا برایش بینایی خواستم . ولی اگر بینا میشد شاید باور میکرد که نام برگهای کاکتوس تیغ است و یا از دیدن خفه شدن آنتوریومش در ازدحام آنهمه بیتوجهی دلش میگرفت . خلاصه بعد از یک گشت اجمالی به خانه برگشتم . پیش خودم گفتم : " اکنون دیگر خیلی دیر است . خوشبختانه همیشه دیر است . ... "
[You must be registered and logged in to see this image.]
بعد غرفههای کاکتوس ، که یکی از اونها رو خریدم .
[You must be registered and logged in to see this image.]
در قسمتی گیاهان آکواریومی بود . خیلی جالب بود . این گیاهان رو در ظرف آب نگهداری میکردند .
[You must be registered and logged in to see this image.]
بعد به غرفه گیاهان گوشخوار رفتم . که متاسفانه عکسی که گرفتم تار شد و قابل نمایش نبود . ظاهر گیاه ، برگهای سبز باریک و بلند داشت . آقای مسئول میگفت این گیاه از خود ماده چسبناکی رو ترشح میکنه که حشرات رو به سمت خود جذب میکنه . این گیاه در ماه دو تا حشره میخوره و باید سطح برگها رو مرطوب نگهداریم . در طبقه پایین گلهای زیبایی بود . و باز به علت روز آخر ، یا گلها پژمرده شده بودند یا به فروش رفته بودند . بیشتر، گلهای رز ، لیلیوم ، ارکیده ، آنتوریوم و چند گل دیگه بود . با این حال گلها همیشه به آدم شادابی میدن و روح انسان رو به پرواز در میارن . در این قسمت هم دو تا گلدان گل خریدم . که فقط مخصوص آپارتمان بود . گلهای فوقالعادهای هستند . باید فقط از زیر به اونها آب داد . یعنی در زیر گلدانی آب ریخت تا از طریق ریشه آب به بالای گلدان و گل برسه . و هر وقت خاک اون خشک شد باید در ظرف زیر آب ریخت .
[You must be registered and logged in to see this image.]
در قسمت دیگه کلا گیاهان آپارتمانی بود .
[You must be registered and logged in to see this image.]
در قسمتی از نمایشگاه موضوعی توجهم رو جلب کرد . دیدم جلوی یکی از غرفهها آقایی یک شاخه گی آنتوریوم دستش بود و بدون حرکت ایستاده بود . توجهم جلب شد که چرا حرکتی نمیکنه . بعد که متوجه شدم اون آقا نابینا بود . از خدا برایش بینایی خواستم . ولی اگر بینا میشد شاید باور میکرد که نام برگهای کاکتوس تیغ است و یا از دیدن خفه شدن آنتوریومش در ازدحام آنهمه بیتوجهی دلش میگرفت . خلاصه بعد از یک گشت اجمالی به خانه برگشتم . پیش خودم گفتم : " اکنون دیگر خیلی دیر است . خوشبختانه همیشه دیر است . ... "