شهرستان کرمانشاه :
موقعیت و وسعت شهرستان کرمانشاه ، با مساحت 8547 کیلومتر مربع در حاشیه رودخانه ی قره سو (شُوواسپ) قرار گرفته و از شمال به استان کردستان ، از جنوب به استان لرستان ، از مشرق به استان همدان و شهرستان سنقر و از مغرب به اسلام آباد غرب و پاوه محدود است . ارتفاع این شهر از سطح دریا ، 1410 متر است .
موقعیت ریاضی :
استان کرمانشاهان ، بین 33 درجه و 36 دقیقه تا 35 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی و 45 درجه و 34 دقیقه تا 48 درجه و30 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است و دارای شهرستان های زیر است :
کرمانشاه ، اسلام آباد غرب ، کنگاور ، قصر شیرین ، پاوه ، ثلاث باباجانی ، سنقر و کلیایی ، گیلانغرب ، سرپل ذهاب ، دالاهو ، صحنه ، هرسین ، روانسر ، جوانرود ، ماهیدشت .

جمعیت استان کرمانشاه ، هم اکنون بالغ بر یک میلیون و نهصد و پنجاه هزار نفر است که بیش از نهصد هزار نفر این جمعیت در شهر کرمانشاه زندگی می کنند و به همین خاطر کرمانشاه ، از نظر جمعیتی شهر متراکمی است .
مهم ترین دهستان های استان کرمانشاه عبارتند از :
دهستان های بیلوار ، پشت در بند ، تالان دشت ، جلالوند ، پایرَوند ، دُرودفرامان ، زردلان ، سر فیروز آباد ، عثمانوند ، چَمچَمال ، دینوَر ، کندوله .

وجه تسمیه :
کرمانشاه :
اکثر ماخذ تاریخی که در باره این سامان سخنی دارند ، آورده اند که بنای این شهر منسوب به "بهرام" چهارم ، ملقب به کرمانشاه است که از سال 399 تا 388 میلادی بر امپراتوری گسترده ی ساسانیان فرمانروایی کرده است . بهرام در روزگار پدر در فرمانروایی ایالت کرمان روزگار می گذاشت و بدین جهت به کرمانشاه لقب یافت و هم اوست که پس از شاپور سوم وارث تاج و تخت ساسانیان شد .

سرپل زهاب (ذهاب ) :
زهاب در لغت به آب مقطر و خوب و همچنین به چشمه و منبع اطلاق شده است . چون در این منطقه چشمه سار فراوان به چشم می خورد . اطلاق کلمه ی زهاب خود به خود پیداست .

حلوان : (سرپل زهاب ) :
حلوان ؛ کلمه ای است عربی و در باره وجه تسمیه آن عقاید مختلف ابراز شده است . برخی این شهر را منسوب به حاکم آنجا " حلوان " که در دوره های اسلامی حکومت داشته ، می دانند . به سرپل ذهاب ، حلوان هم می گویند .

کنگاور :
کنگاور که تلفظ صحیح آن " کین کیوَر " kin kivar است و مورخین لاتین آن را کنگو بار نوشته اند ؛ در خرابه های معبد
" الهه ی آناهیتا " ساخته شده ، این دختر که در دین ایرانیان باستان ، مقامی شبیه به مقام "آفرودیت " رب النوع زیبایی داشته ، هنوز نامش در اماکن مختلف مثل کوه دختر ، کتل دختر ، سنگ دختر ، قلعه دختر ، پل دختر و غیره محفوظ است . باستانی پاریزی نوشته است : می دانیم که کلمه دختر در لهجه ی کُردی " کیژ" kieezh خوانده می شود و همین کلمه است که در لهجه ی گیلکی " کیج " و کیجا تلفظ می شود و باز همین کلمه ی کیژ در ترکی صورت "قز " با کسر قاف یافته است و معنی دختر می دهد .به گمان من "باستانی" اصلا" کلمه ی کنگاور صورتی از ترکیب کینجا + ور (بهر ، بیهار ) است به معنای معبد کینجا ، و معبد دختر ، و تسمیه آن با کنجک " شیره " یکی است .

سحنه (صحنه ) :
در محل سحنه ، چنان که ابن خرداد به ، و قدامه ذکر کرده اند ، در قرون وسطی " سیسر Sisar " واقع بوده است که یاقوت حموی گفته معنی آن به فارسی " سی سر " است ، مجاور " سیسر " مکانی است با چشمه های فراوان موسوم به " صد خانیه " به معنی " صد خانه " و منابع آب زیاد و چشمه های بسیار در آن جا دیده می شود ... دور نیست اسم تازه سحنه ( صحنه ) تغییری از اسم صد خانیه باشد که به صورت " سی خانه - سی یانه " در آمده باشد ، چرا که در لفظ هورامی ( پاوه و اورامانات ) خانه را یانه می گویند . از سویی خانی که لفظ محلی آن کانی است در لغت به معنی چشمه و آب انبار آمده است و در لغت اورامی " هانه - یانه " می گویند و آن طور که اهالی محل تلفظ می کنند " سانه " می گویند و شاید مخفف همان " سی هانه - سی یانه " باشد . گر چه - چون که ساکنین این شهر ( سحنه - صحنه ) از مریدان سلطان صحاک به شمار می روند و مخفف سلطان در لغت اورامی " سان " است ، به علت نسبت به او ، این امر را موجب اطلاق " سانه - سحنه " می دانند که بعید می نماید زیرا قبل از زمان ظهور سلطان صحاک ، همان طوری که در سابقه تاریخی سحنه گفته شد ، این شهر بدین نام خوانده می شده است .( سلطان لقبی است که اهالی منطقه به عرفای بزرگ فرقه و مذهب خود می دهند و به معنی پادشاه یا پادشاهی نیست )
در گفتار بعد وجه تسمیه دیگر شهرستان های استان باستانی کرمانشاه را بیان می کنیم .