مدت نسبتا" زیادی است که در باره ی طرح آمایش سرزمینی ، در محافل سیاسی و اقتصادی سخن به میان می آید ، البته چون این طرح ، یک طرح کاملا" تخصصی است ، لذا در عرصه های رسانه ای و عمومی کم تر بدان پرداخته می شود . جای شکرش باقی است که اندیشمندان و صاحب نظران فرهیخته ای از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در مورد آن ، نظریات و فرضیات خوب و جالبی ارایه کرده اند که اگر مطمح نظر واقع شود ، بلا شک منشاء تحولات بزرگی در تمامی عرصه های توسعه خواهد بود . آمایش سرزمین و برنامه ریزی توسعه را بنده و خیل عوام همچون بنده با زبان خود می فهمند و بدون نگاه به هیستوگرام ها و مقایسه های علمی و اندازه گیری های فنی ، در ارتباط با جامعه ، زیرساخت ها ی فکری وفرهنگی و نیازها و وهمچنین وجود تبعیض های آشکار و فاصله بین شعارها و تبلیغات دولتی تا واقعیات ملموسی که جامعه ی ما در حال حاضر با آن مواجه ا ست ، مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند . طرح آمایش سرزمینی یا به عبارت ساده تر ؛ نظام یکپارجه طراحی و برنامه ریزی توسعه ی سرزمینی ؛ به ظاهر طرحی برای رسیدن به شاخص های توسعه ی پایدار است و اگر اصول و درون مایه های این طرح طبق پلان ها و رصد نواقص و معایب و پر کردن فاصله ها و خلاء ها و ایجاد تعادل و توازن میان جمعیت ها و جوامع ، با نظر به ترکیب و بافت آن ها و نیز نگاه به وضعیت پیشین و آتیه ی آن ها و سهمی که هرکدام بر اساس این شاخص ها باید ببرند تا در یک نظام یکپارچه سرزمینی قرار بگیرند و بتوانند از داشته ها و استعدادهای خود حداکثر بهر ه رابگیرند ، چه بسا که بسیار نیک خواهد بود وسرنوشت خوبی خواهد داشت . این طرح باید مستلزم جامعیت و مانعیت تعریف و مباحث فراروی آن باشد و به قولی امور سیاسی و برنامه های بلند مدت سیاسی قومی و قبیله ای در آن لحاظ نشود و اگر قرار است چنین ملاحظاتی نیز صورت بگیرد ، تنها جنبه ی اجتماعی و مدنی ، یا اقتصادی و فرهنگی آن را مد نظر داشته باشد . در این صورت است که می توان گفت که حتی دخالت دادن مسایل قومی و قبیله ای در آن مفید هم خواهد بود . همه ی ایرانیان بلااستثناء دوست دارند کشورشان را منطقه ای آزاد ، آباد ، مترقی و توسعه یافته ببینند و اقتدار میهن شان را در برابر همه ی قدرت ها شاهد باشند و هیچ تردیدی در این مساله نیست . دولت ها برای اینکه ملت هایی وجود دارند معنا می یابند وگرنه دولت بدون ملت، نه وجاهت قانونی دارد و نه مشروعیت عقلانی و سیاسی . بنا براین برای انجام بهینه ی این طرح باید این مهم را در نظر داشت و به ملت شخصیت درخور شاءن و منزلتش را بازگرداند و اصولا" بروز انقلاب اسلامی در ایران ، بدین منظور صورت گرفت و امام خمینی (ره ) نیز بر این مساله تاکید فراوان داشت . از جنبه ی سیاسی آن که بگذریم ؛ این طرح در واقع در بحث سند چشم انداز بلند مدت یا نظریه پایه توسعه اقتصادی منطقه ای می گنجد و بایستی به صورت کلان بدان نگریست . کلان نگری در این بحث مغایرتی با معنای کند و کاو در جزئیات فرهنگ ها ، آداب و رسوم ، باورها ، سنت ها ، نیازها ، و شرایط جغرافیایی و اقلیمی ندارد . تلقی کلان و کلی از نظام برنامه ریزی ، سطوح و جریان های اصلی برنامه ریزی مربوط به هر سطح است . طرح آمایشی براساس فرضیاتی که وجود دارد ، ماهیتا" به لزوم جهت گیری های راهبردی برمی گردد که این خود باید با رعایت اصولی محقق شود . جامعیت طرح و جامع نگری در اجرای آن ، کلان نگری و کلی گرایی ، پیش بینی مسایل غیرمترقبه و دوراندیشی و آینده نگری و همچنین بازخوردها و نتایج برنامه های فیزیکی و کالبدی که علی القاعده باید ناظر بر شیوه ی تعامل فعالیت ها و مکان ها باشد . بایستی دانست که ما در اجرای این طرح ، چه اهدافی را دنبال می کنیم ؟ آیا می خواهیم بر حفظ وضعیت موجود منتهی به شکلی دیگر پای بفشریم که اگر چنین باشد پس برنامه ریزی برای چه ؟! براین اساس فرض ما این است که می خواهیم با اجرای این طرح در همه نظام های اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی ، ومنظقه ای تحول به وجود بیاوریم ، آن هم تحولی که بنیادین و ساختاری باشد و همه جنبه ها را در نظر بگیرد . امروزه بر کسی پوشیده نیست که فرهنگ از اقتصاد و این دو از سیاست جدا نیستند و همه ی آن ها بایکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته و بایکدیگر تعامل می کنند . این تعریف و تعبیر به ما می گوید که هریک از این پارامترها باید به تناسب تاثیر گذاری و یا تاثیرپذیری از دیگری مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند و نظام توزیع متقابل و تاثیر متقابل بین آن ها طی یک فرایند کاملا" علمی و منطبق بر اصول سیستماتیک مباحث آماری و انفورماتیک ، بررسی شود . طراح یا طراحان این موضوع مهم و حساس بایستی وضعیت موجود را به عنوان حقیقتی که نیازمند حتمی و ضروری به تغییرات برای ایجاد بالانس اقتصادی و فرهنگی و جمعیتی است بپذیرند و مبنا را بر ضرورت تغیییرات ساختاری و گسترده بگذارند . نظام توزیع در کشور ما به هیچ روی به تناسب نیازها و خواسته ها ، و براساس سنجش های صحیح از استعدادها و نیروها و امکانات و منابع موجود در هر منطقه نیست و این مساله نیز باید به طور حتم مطمح نظر قرار بگیرد که انباشت و تراکم ثروت ها و منابع اعم از نیروی انسانی ماهر و متخصص ، بالا بودن شاخص های فرهنگی و مدنی ، وجود ابزارها و امکانات فرهنگی و علمی و آموزشی ، صنایع و تولیدات ، تجهیزات و ساختارهای مستحکم صنعتی و تولیدی و معدنی ، دسترسی به ابزارهای نوین علمی و تکنولوژیکی ، وجود ابزارهای مدرن پژوهشی ، شاخص های بهداشتی و درمانی ، شاخص های اخلاقی و تربیتی و بسیاری دیگر از شاخص های مورد نظر در مناطق محدود ومعدودی از کشور است که متاسفانه این سیاست متمرکز سازی در میانه ی کشور ، در دولت های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با شدت ادامه داشته است . مثلا" شما اگر جنوب کشور را در نظر بگیرید ؛ مردم آن بر انبوهی از انرژی های گران قیمت نششته اند ، اما در همین حال گرسنه هستند و شاخص های آنجا اصولا" با شاخص های مراکزی که بدان اشاره شد تفاوت بسیاری دارد . این واقعیت برای مناطق شرقی و غربی ایران نیز از شمال غرب تا غرب مرکزی و تا منتهی الیه جنوب ادامه دارد ، با این حساب تنها همان میانه و مرکز کشور باقی می ماند که دولت ها گویا فقط این مراکز را جزء کشور ایران به شمار می آورند و اگر مباحث و تحرکات سیاسی نیز پیش بیاید ، بااین تحرکات و خواسته ها به شدت برخورد می شود و سیاسیون مسایلی مانند جدایی طلبی ، توطئه های بیگانگان ، دسیسه های گروهک های معاند و ضد انقلاب و غیره را در بوق می کنند ، اگر چه در چند ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحرکات ضد انقلابی ، ترورها و وحشت آفرینی ها و زد و خوردها و کشتار واقعیت داشته و دارد ، اما در ریشه یابی آن می توان یکی از علل مهم این مسایل را نپرداختن به توسعه پایدار در این مناطق دانست . خیلی جالب است که دولت ها با وجود علم بر این واقعیات باز بر توسعه مراکز میانی کشور اصرار می ورزند و توقع دارند که این فرزندی را که برخی از اندامش بسیار فربه و پاها و سرش لاغر مانده است را به عنوان یک موجود سالم معرفی کنند . اقتصاد ما که تابعی از فرهنگ ماست و بسیاری نیز قائل بر تقدم و تاخر یکی بر دیگری نیستند ، به دلیل همین مسایل از بی ثباتی خاصی برخوردار است و نمی توان با این شرایط به آینده آن چندان امیدوار بود . برخی از نظریه پردازان طرح آمایش سرزمینی ، مهم ترین وجه جامعیت آن را تلفیق نظام اسکان جمعیت منطیق بر ساختار های فضایی اقتصادی بر مبنای ملاحظات فرهنگی - اجتماعی می دانند که اگر چنین هم باشد ، پرداختن آن در یک محدوده جغرافیایی که دارای وجوه اشتراک بسیاری از نظر فرهنگی هستند ، نمی تواند چندان دور از ذهن باشد .
با این حال توسعه برای خودش معانی مختلفی دارد که بسیاری آن را با واژگان مشتق یا هم ردیف و هم معنای آن در مباحث متفاوت اما مرتبط ، اشتباه می گیرند . مثلا":
ترقی : progress
رشد : Growth
پیشرفت : advancement
گسترش :Expanding
این واژگان در ادبیات اقتصادی و اجتماعی ما از گذشته های دور ، مطرح بوده اما ، توسعه معنا ومفهوم جداگانه و کلی تری دارد . توسعه :development به مفهوم متداول کنونی آن ، پس از جنگ جهانی دوم رواج پیداکردکه مصادف با بروز تغییرات گسترده در دیدگاه های نظری فلسفی و ظهور فیلسوفانی از آلمان و فرانسه و انگلیس و یا حتی آمریکا ، رواج پیدا کرد . تمام این نظریات متفق القول اند که باید اوضاع و شرایط موجود بهبود پیدا بکند و لذا همه تعاریف ، مفاهیم و فرایندها نیازمند یک بازنگری اساسی است . درمبحث توسعه :
-توسعه اقتصادیEconomic development
- Economic Growth رشد اقتصادی
دو معنای متفاوت دارد ، اگرچه هردو به توسعه ی فیزیکی نظر دارند . اما توسعه اقتصادی همان گونه که قبلا" در مورد آن توضیح دادیم ، همه ی جوانب توسعه و تاثیر پذیری و تاثیر گذاری از محیط و مفاهیم دیگر را نیز به عنوان مکمل مورد بررسی قرار می دهد . در سنجش سطح توسعه نیز شاخص های کمی مد نظر است : Quantitative methods همه ی این بررسی ها نهایتا" به توسعه شاخص های اجتماعی منجر می شود : Social Development .
برخی البته توسعه را پدیده ای چند بعدی ، پیچیده و شامل جنبه های گوناگون اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه می دانند و هرگونه طرح را که براساس آن باید شاخص ها را در مسیر تغییر قرار دهد می بیاستی بر این تعریف کلی استوار باشد . این تعریف از دیدگاه این صاحب نظران هیچ تقدم و تاخری را در ارتباط با فرهنگ و اقتصاد قبول ندارند و این دو را لازم و ملزوم یکدیگر تلقی می کنند . در بحث بعدی ، اگر فرصتی بود به موشکافی و تحلیل بیشتر این مطلب خواهیم پرداخت .