خير چنين نيست؛ چنانكه اگر گفتيم: مردم بايد خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند، به اين معنا نيست كه خورشيد به ما و خانه ما نياز دارد.
نه تنها خدا كه بسيارى از مخلوقات خداوند نيز به انسان نيازى ندارند و اين انسان است كه از همه محتاجتر؛ ولى از همه متكبرتر است.
مثلاً اكسيژن، دريا، ماهىهاى دريا، جنگلها، باد و باران، پرندگان، چرندگان و زنبور عسل محتاج ما نيستند؛ ولى انسان به همه اينها نياز دارد.
بنابراين؛ اگر ما مىگوييم حمد و ستايش الهى لازم است به خاطر آن است كه وجود ما و رشد ما و ادامهى زندگى و حلّ مشكلات و كمبودهاى ما تنها به دست اوست. او كه رحمت را بر خود واجب كرده است. «كتب على نفسه الرّحمة»(3) آيا ما ستايش را بر خود واجب نكنيم.
حمد و ستايش ما به پاس رحمت گستردهى او، «و رحمتى وسعت كلّ شىء»(4) و به نوعى انجام وظيفه است.
; « 51206 »l
پرسش: چرا خدا را «مالك يوم الدين» مىخوانيم، مگر او مالك دنيا نيست؟
پاسخ: اولاً؛ خداوند مالك همه چيز و همه جا و براى هميشه است؛ بر خلاف مالك بودن انسان كه نه مالك همه چيز است و نه مالك همه جا و نه براى هميشه.
مالكيّت خداوند حقيقى است؛ ولى مالكيّت انسان اعتبارى.
مالكيّت خداوند همراه با احاطه و سلطنت است؛ ولى گاهى ما مالك گنجشكى هستيم؛ ولى تحت سلطه ما نيست.
مالكيّت ما تنها در زمان حيات ما مىباشد و بعد از مرگ، ديگران مالك مىشوند.
مالكيّت ما انتقال يافته از ديگران است؛ ولى خداوند مالك همه چيز بوده و مىباشد؛ بنابراين حساب مالكيّت خداوند از حساب مالكيّت ما جداست و هرگز قابل مقايسه نيست.
ثانياً؛ در دنيا به دليل وجود واسطهها و اسباب، نسبتها و خويشاوندىها، دوستان و آشنايان، خانواده و فرزندان، مال و ثروت، زبان و هنر، حيله و تدبير، انسان خود را صاحب قدرت و نصرت مىداند و از خدا غافل مىشود تا آنجا كه مثل قارون مغرورانه مىگويد: مال و ثروت را خدا به من نداده است؛ بلكه بر اساس علم و تخصّص و زرنگى خودم به دست آوردهام. «انّما أوتيتُه على علمٍ عندى»
امّا روز قيامت تمام اين دلبستگىها و وابستگىها بىاثر مىشود: واسطه و اسباب از بين مىرود. «تقطّعت بهم الاسباب»(بقره، 166.)
خويشاوندى و نسبتها از بين مىرود. «فلا أنساب بينهم»(مؤمنون، 101.)
مال و ثروت ارزشى ندارد. «لاينفع مال و لابنون»(شعراء، 88.)
بستگان كارايى ندارند. «لنتنفعكم أرحامكم و لا أولادكم»(ممتحنه، 3.)
گاهى اجازه حرف زدن و عذرخواهى هم داده نمىشود. «و لايؤذن لهم فيعتذرون»( مرسلات، 36.)
قدرت فكر و تدبير از دست آنها گرفته مىشود. «ترَى النّاسَ سُكارى»(حج، 2.)
آرى، در چنين روزى كه همه رزق و برقها و جلوهها رنگ مىبازد، مالكيّت خداوند با تمام وجود جلوه مىكند.
بنابراين مراد از «مالك يوم الدّين» اين است كه گرچه خدا مالك مطلق دنيا و آخرت است؛ امّا مالكيّت خداوند در آن روز بيشتر جلوه مىكند.
كوتاه سخن آنكه «مالك يوم الدين» همان معنايى را مىدهد كه در آيه ديگر مىخوانيم: «يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه»(نفطار، 19) و يا در جاى ديگر مىخوانيم: «لمن الملك اليوم للّه الواحد القهّار»(غافر، 16.)
نه تنها خدا كه بسيارى از مخلوقات خداوند نيز به انسان نيازى ندارند و اين انسان است كه از همه محتاجتر؛ ولى از همه متكبرتر است.
مثلاً اكسيژن، دريا، ماهىهاى دريا، جنگلها، باد و باران، پرندگان، چرندگان و زنبور عسل محتاج ما نيستند؛ ولى انسان به همه اينها نياز دارد.
بنابراين؛ اگر ما مىگوييم حمد و ستايش الهى لازم است به خاطر آن است كه وجود ما و رشد ما و ادامهى زندگى و حلّ مشكلات و كمبودهاى ما تنها به دست اوست. او كه رحمت را بر خود واجب كرده است. «كتب على نفسه الرّحمة»(3) آيا ما ستايش را بر خود واجب نكنيم.
حمد و ستايش ما به پاس رحمت گستردهى او، «و رحمتى وسعت كلّ شىء»(4) و به نوعى انجام وظيفه است.
; « 51206 »l
پرسش: چرا خدا را «مالك يوم الدين» مىخوانيم، مگر او مالك دنيا نيست؟
پاسخ: اولاً؛ خداوند مالك همه چيز و همه جا و براى هميشه است؛ بر خلاف مالك بودن انسان كه نه مالك همه چيز است و نه مالك همه جا و نه براى هميشه.
مالكيّت خداوند حقيقى است؛ ولى مالكيّت انسان اعتبارى.
مالكيّت خداوند همراه با احاطه و سلطنت است؛ ولى گاهى ما مالك گنجشكى هستيم؛ ولى تحت سلطه ما نيست.
مالكيّت ما تنها در زمان حيات ما مىباشد و بعد از مرگ، ديگران مالك مىشوند.
مالكيّت ما انتقال يافته از ديگران است؛ ولى خداوند مالك همه چيز بوده و مىباشد؛ بنابراين حساب مالكيّت خداوند از حساب مالكيّت ما جداست و هرگز قابل مقايسه نيست.
ثانياً؛ در دنيا به دليل وجود واسطهها و اسباب، نسبتها و خويشاوندىها، دوستان و آشنايان، خانواده و فرزندان، مال و ثروت، زبان و هنر، حيله و تدبير، انسان خود را صاحب قدرت و نصرت مىداند و از خدا غافل مىشود تا آنجا كه مثل قارون مغرورانه مىگويد: مال و ثروت را خدا به من نداده است؛ بلكه بر اساس علم و تخصّص و زرنگى خودم به دست آوردهام. «انّما أوتيتُه على علمٍ عندى»
امّا روز قيامت تمام اين دلبستگىها و وابستگىها بىاثر مىشود: واسطه و اسباب از بين مىرود. «تقطّعت بهم الاسباب»(بقره، 166.)
خويشاوندى و نسبتها از بين مىرود. «فلا أنساب بينهم»(مؤمنون، 101.)
مال و ثروت ارزشى ندارد. «لاينفع مال و لابنون»(شعراء، 88.)
بستگان كارايى ندارند. «لنتنفعكم أرحامكم و لا أولادكم»(ممتحنه، 3.)
گاهى اجازه حرف زدن و عذرخواهى هم داده نمىشود. «و لايؤذن لهم فيعتذرون»( مرسلات، 36.)
قدرت فكر و تدبير از دست آنها گرفته مىشود. «ترَى النّاسَ سُكارى»(حج، 2.)
آرى، در چنين روزى كه همه رزق و برقها و جلوهها رنگ مىبازد، مالكيّت خداوند با تمام وجود جلوه مىكند.
بنابراين مراد از «مالك يوم الدّين» اين است كه گرچه خدا مالك مطلق دنيا و آخرت است؛ امّا مالكيّت خداوند در آن روز بيشتر جلوه مىكند.
كوتاه سخن آنكه «مالك يوم الدين» همان معنايى را مىدهد كه در آيه ديگر مىخوانيم: «يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه»(نفطار، 19) و يا در جاى ديگر مىخوانيم: «لمن الملك اليوم للّه الواحد القهّار»(غافر، 16.)