در تعریفی گفته اند :
" یادگیری ؛ فرایندی است که به موجب آن یک اندام زنده به طور تجربی اطلاعاتی در باره ی توانایی تغییر رفتار به دست می آورد."
یادگیری مختص انسان نیست ، بلکه غالب جانوران ، حیوانات ، و حتی طبیعت را هم در بر می گیرد . یادگیری بر دو پایه ی ژنتیکی ( غیر اکتسابی ) و غریزی ( اکتسابی ) است .
این سخن بدان معناست که عنصر زنده ای که می تواند یاد بگیرد ، صرفا" در محدوده ی غرایز خود باقی نخواهد ماند ( در اینجا منظور از غریزه همه ی برداشت ها و الگوها و نمونه ها و نما یه های رفتاری است که از میراث ژنتیکی به دست می آید ) این عنصر زنده ، هم چنین می تواند از تجربه های خود به عنوان عاملی برای تغییر رفتار خود استفاده کند . این تجربه در انسان ها البته متفاوت است ، زیرا که مغز این موجود متحول شده و در واقع تحول مغز قدامی انسان به حدی رسیده که می تواند شمایی از تجربیات خود را در آن جا ذخیره کند و در موقع لزوم با نوعی بصیرت ، آن ها را مجدا" به منصه ظهور برساند . عامل مهمی که در یادگیری بر انسان ها تاثیر زیادی می گذارد ، توانایی سازگاری قابل توجه آنان با محیظ پیرامونی است و هر چه قدر که این سازگاری بیشتر و منطبق بر واقعیات محیط باشد ، توان فراگیری آنان نیز افزایش خواهد یافت . با این توضیح آیا می توان گفت که اگر فردی پس از یاد گیری هیچ تحول ساختاری در رفتارش پدید نیاید و واکنش هایش در مقابل کنش های طبیعی مانند دوره ی پیش از یادگیری باشد ، موفق به یادگیری شده است ؟!