در باره ی توازن استراتژیک چین و هند و ارتباط آن با حضور آمریکا در منطقه ی خاورمیانه و گرایش آن به سمت آسیای جنوب شرقی ، از جمله هند ، چین و قبل از همه ی آن ها ، افغانستان مطالبی بیان شد . اکنون به ادامه بحث می پردازیم :
برخلاف هند ، چینی ها در زمینه امنیت ملی در سطح کلان و برای دراز مدت برنامه ریزی می کنند و با ایجاد گزینه هایی که درآینده می توان از آن ها تفاسیر مختلفی داشت ، همیشه راه را برای ایجاد تحول و دست یابی به توافق با همسایگان خود ، از جمله هند باز می گذارند . به عنوان مثال کمک های مخفی چین به پاکستان در زمینه های هسته ای و دست یابی به توانمندی تولید موشک های میان برد و دور برد همگام با انجام گفت و گوهای دو جانبه بین راجیو گاندی و دنگ شیائو پنگ در زمینه بهبود و ارتقای روابط دوجانبه ادامه داشت . در همین دوره بود که پکن به طور محرمانه با اسلام آباد توافق کرد در زمینه پیشبرد برنامه موشکی پاکستان به این کشور کمک کند . از دیگر سو ، قوای کمکی سال 2001 چین در زمینه ایجاد بندر گودار ، در سواحل بلوچستان و در سواحل آب های دریای عمان که از اتکای اسلام آباد بر بندر کراچی که در تیررس ناوگان هند است ، می کاهد و به ناوگان پاکستان انعطاف پذیری بیشتری می دهد ، از دیگر سیاست های دو گانه چین در این سال ها بوده است . دست یابی پاکستان به توانمندی هسته ای در اواخر دهه 80 میلادی عاقبت با آزمایش هسته ای در یکی از مناطق این کشور در سال 1998 به منصه ظور رسید . این زمانی بود که پاکستانی ها علاوه بر اقدامات خود در جهت آموزش و تجهیز شورشیان مخالف دولت هند در ایالت های شمالی این کشور و خصوصا" دامن زدن به مناقشات کشمیر به اهرم فشار دیگری علیه دهلی نو دست یافت . از دید طراحان جنگی پاکستان ، زراد خانه هسته ای - موشکی پاکستان صرفا" سلاحی بازدارنده در برابر هند و برای جلوگیری از به کار گیری قوه قهریه علیه پاکستان و برای جلوگیری از حمایت ارتش پاکستان از شورشیان نفوذی به خاک هند است . هندی ها که امروز در کانون توجهات مقامات آمریکا قرار گرفته اند و از هند امروز به عنوان شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه و عامل مهار چین و درگیر کردن پکن در رقابتی منطقه ای یاد می شود ، در حیطه های دفاعی در حال تقویت توان خود هستند تا مانع از تکرار شکست نظامی سال 1962 خود در برابر ارتش چین شده و راهی برای مقابله با حمایت پاکستان از شورشی های نفوذی به خاک هند بیابند .
نتیجه این بحث :
در این بحث ، ضمن پرداختن به دلایل آمریکا برای حضور در عراق و افغانستان ، به تشریح رخدادها و شرایط داخلی آمریکا و جهان ، و بلوک بندی جدید اقتصادی و سیاسی در جهان نیز پرداختیم . آمریکا به هر تقدیر به عنوان یک ابر قدرت و غول اقتصادی در جهان مطرح است و طبیعی است که برا ی حفظ اقتدار ، پرستیژ و هیمنه ی ابر قدرتی خود و همچنین گسترش سلطه ی خود بر جهان ، در حوزه ها ی تئوری و عمل مراقب قدرت های نوظهور باشد . خاور میانه برای آمریکا همواره از اهمیت به سزایی برخوردار بوده ، و تکرار این سخن که این منطقه از جهان ، سرشار از انرژی است و کشورهایی مانند عربستان ، عراق ، ایران و حتی قطر و کویت ، مجموعا" بخش عمده ای از نفت و گاز جهان را در اختیار دارند ، سخن تازه ای نیست . از دیگر سو ، روسیه نیز از مناطق مهم جهان در زمینه منابع گازی و نفتی جهان به شمار می رود و حوزه سیبری برای آمریکا بسیار حیاتی و قابل تامل است . روسیه که درصدد احیای اقتدار از دست رفته ی خود است ، همان گونه که اشاره شد ، دارای حوزه های گازی قابل توجهی است که اروپا به آن نیاز مبرم دارد و به همین سبب است که روسیه از حربه گاز و انسداد آن از طریق خط لوله اوکراین ، همواره بر اروپا فشار سیاسی وارد می آورد و خواسته هایش را تحمیل و تامین می کند . خاور میانه و آسیای جنوب شرقی ، هم به لحاظ موقعیت ژئو استراتژیک و هم به دلیل منابع سرشار ومواد اولیه ی متنوع ، جمعیت زیاد برای بازار صادرات ، و برخی ویژگی های منحصر به فرد دیگر برای آمریکا از اهمیت به سزایی برخوردار است . آمریکا به هر طریق می خواهد ، هم کشورهایی مانند هند و پاکستان را به واسطه ی همین ویژگی ها در کنار خود داشته باشد ، و هم آن ها را پیوسته در یک حالت نه جنگ - نه صلح و انتظار و نگرانی از حوادث غیر قابل پیش بینی قرار دهد تا با ایجاد یک کانون بحران دائم بتواند موازنه ی قدرت را بین آن ها برقرار نموده و در عین حال از پتانسیل آن ها برای مقابله با قدرت نوظهوری به نام چین بهره برداری کند . حفظ توازن و تعادل در عرصه ی اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی ، و انتقال مشکلات و بحران های داخلی به خارج از محدوده ی جغرافیایی آمریکا ، راه کارهایی است که این کشور در سیاست های راهبردی خود دنبال می کند . حمله به عراق ، به بهانه ی مبارزه با سلاح های کشتار جمعی ( سلاح هایی که هرگز در عراق پیدا نشدند ) و نیز حمله به افغانستان به بهانه ی حضور طالبان و القاعده ، و یا دستگیری ملا محمد عمر و اسامه بن لادن رهبر سازمان تروریستی القاعده و نابودی طالبان ( بهانه و آرزویی که هرگزتحقق نیافت ) ، تنها ظواهر قضایاست . ایجاد یک پل ارتباطی بین عراق و اسرائیل که هم اکنون مقدمات و طرح آن در کردستان عراق درحال شکل گیری است ، هدف محاصره سوریه و مهار ایران را در بر دارد . آمریکا رشد اقتصادی هند و چین و وجود اختلاف و شکاف سیاسی بین این دو را نیز مد نظر قرار داده تا بتواند در این گیرو دار از شکل گیری یک اتحاد استراتژیک بین این دو کشور و نهایتا" از به وجود آمدن مثلثی به نام ( چین ، هند و پاکستان ) از یک طرف و نیز اتحاد دیگری که برای آمریکا به عنوان پیش فرض مطرح است ، یعنی اتحاد بین ( چین و روسیه ) به عنوان دو قدرت منطقه ا ی ، جلوگیری کند . برای تحقق این امر ، آمریکا اگر در منطقه حضورداشته باشد و بتوماند نظارتی از نزدیک بر روند امور را ترتیب دهد ، کار مهمی کرده است . 11 سپتامبر سال 2001 تا کنون و حملاتی که پیش و پس از آن به افغانستان و عراق صورت گرفته و اتحاد و ائتلاف نیم بندی که آمریکا توانست بین برخی کشورهای عضو سازمان ملل ، ازجمله اتحادیه اروپا انجام دهد و مجوزهایی که از سازمان ملل دریافت داشت ، همگی چنین اهداف پشت پرده ای را پیگیری می کند . پرداخت هزینه های سر سام آور جنگی و کشته و زخمی شدن تعداد زیادی نیرو به اضافه ی کشته های بسیار ی که به ملت های عراق و افغانستان تحمیل شده است ، به دنیا فهمانده است که آمریکا و انگلیس در خصوص دلایل یورش به خاورمیانه به دروغ های بزرگی دست زده و حتی سر اتباع خود را نیز با تبلیغات و سیع دروغین شیره مالیده اند . هنوز طالبان در پاکستان و افغانستان جولان می دهند ، معلوم نیست که ملامحمد عمر کجاست و سرنوشت وی چه شد ، و طالبان و القاعده نه تنها از بین نرفته اند - بلکه توانسته اند مجددا" به بازسازی نیرو و توان دفاعی خود بپردازند و قطعا" اگر وضعیت بدین منوال بگذرد، آنان خواهند توانست دوباره به حالت تهاجمی برسند و دنیارا مورد تهدید جدی خود قرار دهند . آمریکا هنوز از این دوجنگ فارغ نشده ، با طراحی استراتژیست های خود و با تایید باراک اوباما یی که جایزه صلح نوبل را هم به او اعطاء کرده اند ، قصد تدارک و اجرای حملاتی را در یمن و علیه شیعیان الحوثی در سر می پروراند و چنین شایعه می کند که القاعده در یمن لانه کرده است . در پاکستان ، طالبان و القاعده علی رغم فشارهای روز افزون ارتش پاکستان و همراهی و مساعدت آمریکا با آنان ، چند ایالت مرزی و نزدیک به افعانستان -دستخوش بحران ها ، ترورها ، حوادث و جنایات داخلی است . در عراق ، بعثیون که آمریکا از مبارزه ای قاطع با آنان به عنوان یک حزب تندرو ناسیونالیست - سوسیالیست عرب که تروریست نیز هست - دم می زد ، مجددا" در حال شکل گیری و بازیابی قدرت اولیه ی خود هستند ، به نحوی که انتظار و توقع حضور مجدد در ترکیب سیاسی عراق نورا در ذهن می پرورانند و آمریکا از آنان برای دسترسی به این خواسته شان ، از آن ها علنا" حمایت می کند .حملات بسیار خطرناک و وحستناک انتحاری در عراق به وسیله ی بازماندگان همین حزب فاشیستی بعث طراحی و اجرا می شوند و دور از ذهن نیست که سرویس های امنیتی آمریکا و انگلیس نیز در این حملات انتحاری و تروریستی با افراد بعثی همکاری های تنگاتنگی داشته باشند . آمریکا با حضور در افغانستان و عراق ، تمامی حرکات و رفتارهای سیاسی - نظامی کشورهای منطقه مانند روسیه ، هند ، چین ، ایران و پاکستان را در مقابل رویدادهای جهانی رصد کرده و مورد ارزیابی قرارد می دهد . همه می دانند که ا لقاعده و طالبان دست ساخته سازمان سیا برای مقابله با ارتش سرخ شوروی سابق در افغانستان تحت اشغال بود ، که به تند روی و دامن زدن به تروریسم بین الملل کمک کرد و علیه سازندگان خود وارد میدان عمل شد . همین نظر نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد و بسیاری معتقدند که آمریکا از القاعده و طالبان به اقتضای شرایط روز به نفع منافع ملی اش بهره برداری می کند و در واقع این نیروهای افراطی به نوعی در اختیار این ابر قدرت هستند و بدون اجازه و طراحی آن ، عمل نمی کنند !! به هر حال می توان گفت که آمریکا قدرتی است که از ابتدای تاریخ خود تا کنون بر پایه های جنگ و خون ریزی و مداخلات سیاسی - نظامی در کشورهای دیگر استوار شده و این مشی و راهبرد همیشگی این کشور است . این تحقیق چون در فرصت اندکی تهیه و تنظیم شد ، لاجرم دارای کاستی هایی نیز هست که امیدوارم خوانندگان محترم این کاستی هارا ببخشایند .