آقايم مهر دنيا را از دلم بيرون بر و جمع كن مرا با مصطفي و خاندانش بهترين خلق تو و خاتم پيغمبران محمد صلي الله عليه و آله و نقل كن مرا به درجه توبه كاري به درگاهت و كمكم كن به گریه و زاري بر خودم زيرا من عمرم را گذراندم به مسامحه و آرزو و به منزله اي پست شدم كه نوميد از خيرم كيست بد حال تر از من اگر به همين حال به گورم برده شوم كه نياراستمش براي خوابيدنم و آن را فرش نكردم به كردار خوب براي آراميدنم جرا من نگريم ؟ كه ندانم چه سر انجامي دارم و ببينم نفس مرا گول ميزند و روزگارم فريبم دهد و در جنبش است بالاي سرم بالهاي مرگ ...
... فما لي لا ابكي ابكي لخروج نفسي ابكي لظلمة قبري ابكي لضيق لحدي ابكي لسؤال منكر و نكير اياي ابكي لخروجي من قبري عريانا ذليلا حاملا ثقلي علي ظهري...
... چرا من نگريم ؟ بگريم براي جان دادن بگريم براي تاريكي گورم بگريم براي تنگي لحدم بگريم براي پرسش نكير و منكر از من بگريم براي بيرون شدنم از گور برهنه و خار با بار گناهي كه بر دوش دارم ...