در این نه بخش ، تا حدود زیادی استراتژی آمریکا در خاورمیانه را تبیین نمودیم ، اما با همه استنادات و ادله ی آورده شده در این خصوص ، لازم است بگوییم که این پژوهش تا حد ممکن در صدد بوده است که واقعیات را بنمایاند ، اما نمی تواند اذعان نمایدکه حتما" اصل و تمام بحث است و یک امر متقن وبلا شک است و اصولا" خاصیت پژوهش نیز همین است . به هرحال نگارنده حداکثر تلاش خود را به عمل آورده است تا بتواند با بهره گیری از نظریات کارشناسان مجرب ، ازجمله کارشناسان آمریکایی وغربی به نتیجه ای ملموس برسد . در این تحقیق به هیچ وجه از غرب یا شرق و یا حتی از کشورهای مخالف امپریالیسم جانبداری نشده و کاملا" بی طرفانه به ارزیابی موضوعات نشسته است که البته در ادامه و در نتیجه بحث به مسایل در خور توجهی اشاره خواهد شد که امیدوارم خوانندگان محترم را نسبت به چند و چونی این مباحث مجاب نماید . در این بخش ، سری به خبر آنلاین می زنیم و مطلبی را از نشریه نیچر برایتان بررسی می کنیم . این مطلب البته ترجمه آقای مجید جویاست و عنوان مطلب نیز " چین و هند ابرقدرت های آینده دنیای فناوری " است . در این مقاله به ظرفیت های فنی وعلمی هند و چین اشاره شده است . چکیده مهمی از این مقاله پیش روی شما عزیزان است :

" emar bidy " استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک است که در کتاب جدید خود به نام " اقتصاد ریسک پذیر " ، به نوآوری و بازار آن در دوران پرشتاب جهانی شدن می پردازد. این کتاب که انتشارات دانشگاه پرینستون ، آن را در روزهای ناپایداری اوضاع اقتصادی و نبود امنیت شغلی برای کارگران منتشر کرده ، تحلیل جدیدی از ماهیت و مکانیزم نوآوری را ارائه می کند . "بایدی" براین نکته تاکید دارد که یک نوآوری تنها هنگامی جامه عمل به خود می پوشاند که سودی نیز برای عموم داشته باشد . مالکیت حقوق معنوی و استفاده از نوآوری ها ، بازگشت سود اقتصادی رابرای مخترعان و کسانی که در این پیشرفت سرمایه گذاری سهیم بوده اند ، تضمین می کند و این ، فارغ از این است که این نوآوری در کجای دنیا صورت گرفته است . نوآوری به سه لایه تقسیم می شود:
سطوح پایه ، میانی وسطح بالا. "بایدی" به وضوح بر اهمیت نوآوری های سطح میانی تاکید می کند که در برگیرنده توانایی تولید و توسعه محصولات است . این لایه ، پلی بین نوآوری های سطح بالا و محصولات نوآوری های پایه ای است ، و شکل گیری محصولات یا سرویس ها ی نو را ممکن می سازد . برون سپاری پژو هش ها وفعالیت کارخانه ها به کشورهای فقیرتر تاثیری بر این توانایی ندارد ، چون نوآوری ثابت کرده که زیست بومی پویاست که خیلی از جوانب و اجزای جامعه را در برمی گیرد . به اعتقاد "بایدی" :
" ... فرم های مختلف نوآوری به روش های پیچیده ای بر هم تاثیر می گذارند ، و این پیشرفت های چند لایه مرتبط با هم هستند که ارزش افزوده اقتصادی را به وجود می آورند . "بایدی" که با مدیران اقتصادی زیادی گفت و گو کرده ، براساس نتایج آن و همچنین آمارهای قابل استناد ، نشان می دهد که چقدر مشارکت شرکت های سرمایه گذاری روی ایده های نوپای روانه شدن به بازار یک نوآوری جدید ، لازم و ضروری است . خیلی از کشفیاتی که بعدها به خدمت جامعه در آمده اند ؛ در مرحله اولیه شکل گیری از حمایت مالی این صندوق های سرمایه گذاری ایده های نو برخوردار شده اند . این فرایند در جوامع غربی ، ابزاری کلیدی برای انتقال و تبدیل ایده های خلاق به محصولات یا خدمات سود آور اقتصادی است . " اقتصاد ریسک پذیر" ، همچنین تشریح می کند که پژوهش های جدیدی که در خارج از مرزها انجام می شود ، می تواند در نهایت به تولید و مصرف محصولات جدید در داخل کشورهای ثروتمند کمک کند . منتقل کردن فعالیت های تحقیق و توسعه به آن سوی دریاها ، به خصوص هند و چین ، برای ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی مفید خواهد بود . "بایدی" در تحلیلی قانع کننده از دیدگاه های تاریخی و آموزشی ، مار امتقاعد می کند که این برون سپاری ها ، وقت وفکر مبتکران مقیم کشورهای ثروتمند را آزاد می کند ، به آن ها اجازه می دهد افکار و ایده هایشان را برای اهدافی هوشمند تر و پیچیده تری پیگیری کنند و در عین حال ، هم مالکیت معنوی نوآوری هایشان را ، و هم نقش برتر در فروش و بازاریابی محصولات را برای خود حفظ کنند . هردوی این ها برای درک ارزش نوآوری ها بسیار مهم است . این استاد اقتصاد ، نگرانی ها را در مورد این که برون سپاری فعالیت های پژوهشی ممکن است برتری و تفوق ایالات متحده ودیگر کشورهای پیشرفته را در ارایه نوآوری های عرصه فناوری از آن ها بگیرد و در نتیجه منافع ملی شان به خطر بیافتد ، درک می کند ، ولی در حقیقت ، احتمال اینکه این پدیده در زمان حال اتفاق بیافتد ، خیلی هم کم است . به رغم این که ایالات متحده با مشکلات اقتصادی دراز مدت و حتی ریشه دار تری از رکود اقتصادی حال حاضر دست به گریبان است ، هنوز اقتصاد این کشور ، بزرگ ترین اقتصاد دنیاست ، و به گفته بانک جهانی ، ابعادی تقریبا" 4 برابر اقتصاد چین و بیش از 12 برابر اقتصاد هند را دارد . ایالات متحده صاحب سنت و فرهنگ در نوآوری است و علاوه برآن ، بزرگ ترین بازار مصرف جهان نیز هست که بسیار به محصولات و خدمات نو علاقه مند است . به رغم اینکه چین ، بزرگ ترین تولید کننده محصولات و خدمات نو علاقه مند است به رغم اینکه چین بزرگ ترین تولید کننده محصولات مدرن برای بازارهای بین المللی است ، ظرفیت آن برای مصرف هنوز جای پیشرفت زیادی دارد ودر کوتاه مدت ، قابل رقابت با مصرف کننده های آمریکایی نیست . علاوه بر آن ، ظرفیت خطر پذیری کم تر و توانایی محدود تر در مقابله با مشکلات اقتصادی ، نیاز بیشتر به کارهای گروهی متمرکز ، تجربه ناکافی در توسعه محصول ( که نوآوری ها ی سطوح متوسط را شکل می دهد ) ، و ساختارهای ناکار آمد سرمایه گذاری وحمایت از ایده های نو ؛ همواره تلاش های چینی ها را برای تبدیل شدن به بازیگر برتر و هدایت کننده عرصه نوآوری در سطح جهانی با مانع روبرو می کند . به اعتقاد "بایدی" ، نگرانی ها در مورد این که برتری و رجحان ایالات متحده در عرصه علمی از سوی چین تهدید می شود ، خیلی جدی نیست و این نگرانی از ناتوانی در درک ماهیت پیچیده سیستم های جدید نوآوری و ارتباط آن با جهانی سازی ناشی می شود . بیش از 50 سال طول کشید تا "سیلیکون ولی " در کالیفرنیا به جایگاه امروز خود برسد ، و هیچ کس نمی تواند انتظار داشته باشد که در چین و یا هند ، بتوان مشابه آن را یک شبه دوباره سازی کرد . حتی با وجود توسعه زیر بناها و ساختارها در سطح بسیار وسیع در هردو کشور و برون سپاری های بسیار گسترده در صنایع مرتبط با فناوری در کشورها ی ثروتمند ، که بخش اعظم آن به سوی این دوکشور سرازیر شده است . روح ضروری و غیر قابل انکار در "سیلیکون ولی" ، احترام به کار آفرینی است . خطر پذیری و قبول شکست ، به قسمتی از فرهنگ بی همتایی تبدیل شده که نسل به نسل و پیوسته به ارتقای فناوری ها می پردازد. این سیستم مهاجران زیادی را نیز از سراسر جهان به سوی خود می کشد ، و استخری از استعدادها را جمع کرده که برای تداوم موفقیت آن لازم و ضروری است . نو آوری فقظ در دانش و فناوری نیست ، بلکه به مدیریت ، اقتصاد و فرهنگ نیز بسط پیدا می کند . یک اقتصاد ریسک پذیر به چیزی اتکا دارد که "بایدی" ، آن را در مصرف ریسک پذیر می نامد و بدون آن فواید نوآوری را نمی توان در ک کرد. در کتاب وی می خوانیم که "میل و توانایی تهیه کنندگان میانی و مصرف کنندگان به این که شانسی داشته باشند و بتوانند از محصولی جدید استفاده کنند ، اگر اهمیتی بیشتر از توانایی انجام پژوهش های بالا نداشته باشد ، کم تر از آن هم نیست "
تبدیل شدن به کشوری نوآور و پیشرو احتیاج به برتری های علمی و فناوری دارد ، و افزون بر آن به سلطه بر بازار و توانایی برای اقتصادی کردن نوآوری ها و کسب سود از آن نیاز دارد ."
در اینجا باید به نظریات " بایدی" مختصرا" انتقادی داشته باشیم . بایدی به عنوان نماینده اندیشه ها و سیاست های غربی ، بسیار زیرکانه می خواهد از زیر بار یک حققت آشکار بگریز د و آن - این که اگر ظاهرا" و خیلی محدود به استخر استعدادهای مهاجران اشاره می کند ، اما نمی گوید که بخش عمده ای از فناوری ها و نوآوری های مدرن را همین مهاجران ، و مشخصا" چینی ها ، هندی ها ، کره ای ها ، تایوانی ها ، و کلا" کشورهای مطرح آسیای جنوب شرقی و معدودی از کشورهایی مانند ایران ، روسیه و غیره در آمریکا درست کرده و به فرمول ها و فرایند های آن دست یافته اند . قدر مسلم آن است که آمریکا برای این که بتواند به محصولات جدید ، ارزان و در سطح گسترده ای دست یابد ، برخی فناوری های ریز را برون سپاری می کند ، اما تکنولوژی های مدرن را برای خودش می گذارد . واقعیت این است که چین ، هنذ، مالزی و سایر کشورهای این منطقه به طرز عجیبی در حال رشد هستند که این مساله بیش از پیش نگرانی آمریکا را برانگیخته است . به هرحال وقتی که صد ها هزار هندی و چینی در آمریکا به کار و تلاش علمی وفنی مشغول هستند ، قطعا" می توانند طی این مدت طولانی حضور خود ، تکنولوژی هایی را نیز به بیرون از مرز های آمریکا انتقال داده باشند و در کشورهای خود به پردازش ، ارزیابی ، ارتقاء وبومی سازی آن به صورت تولید انبوه دست بزنند و این یک امرکاملا" طبیعی است و البته تغییرات این تکنولوژی ها و ارتقاء آن ها تعجب و نگرانی زایدالوصف آمریکا را برانگیخته است . اگر کشورهای جهان سوم عموما" دست از روندهای دیکتاتوری و نخبه کشی بردارند و به جامعه خود بدون هراس از پیامدهای سیاسی ، آزادی های گسترده بدهند، و بستر های مناسب و رفاه و تامین اجتماعی مناسبی را برای شهروندان خود فراهم سازند ، بدون شک دوران شکوفایی آن ها خیلی زودتر از آن چه که کارشناسان آمریکایی پیش بینی می کنند ، فرا خواهد رسید . این مساله را البته هند درتلاش فراوانی که از سوی قانون گذاران و کارگزاران سیاسی وفرهنگی و نظامی بیش از هرکشور دیگری در آسیا رعایت می کند و قطعا" زودتراز چین به توسعه ای پایدار خواهد رسید .آمریکا و کارشناسان آن می خواهند در صورت رسیدن به نقطه اوج استقلال اقتصادی و فنی و علمی توسط کشورهایی مانند چین و هند ، این مساله را از همین الآن پایه گذاری کنند که بله این آمریکا بوده است که فناوری ها را به اشتباه برون سپاری کرده وگرنه آنها هیچ وقت نمی توانسته اند به تنهایی تا به این حد از پیشرفت دست یابند و با این عمل همواره و حتی اگر به صورت ظاهری هم که شده تسلط و استیلای تبلیغاتی وسیاسی خود را در مناطق مهم جهان حفظ نماید .

توازن استراتژیک چین و هند

باشگاه اندیشه ، این گفتار سیاسی را از روزنامه همشهری برداشت کرده و چون مارا به هدف بحث مان پیرامون استراتژی آمریکا از حمله به عراق و افغانستان و تقابل با چین وهند ، در منطقه نزدیک می کند ، از آن بهره گرفته ایم :
" چین ، هند و پاکستان مثلثی را تشکیل می دهند که با جای دادن جمعیت بالغ بر 2/50 میلیون نفر ، معادل 40 درصد کل جمعیت جهان در خود ، همیشه مایه نگرانی جهانیان ( آمریکا و اتحادیه اروپا) بوده است . طی نیم قرن گذشته ، هند و پاکستان سه بار به مصاف یکدیگر رفته اند . هند در سال 1962 به دلیل اختلافات ارضی در برابر چین درجنگی خونبار اما برق آسا تن به شکست داد و روابط چین و پاکستان همیشه تابعی از شرایط حاکم برمراودات دهلی نو با پکن بوده است . در دهلی نو تهدیدی که از سوی ارتش چین متوجه هند است تا سال 1988 جدی و بالقوه تلقی می شد . مناقشات و اختلاف نظر های حل و فصل نشده ارضی ، برنامه نظامی و هسته ای چینی ها برای کمک به تقویت ارتش پاکستان با هدف کشاندن هند به دو معرکه ومیدان مختلف دفاعی و نهایتا" فعالیت های گسترده نهادهای امنیتی چین در شمال هند برای ایجاد ناآرامی بین گروه های قومی یاغی شمال شرق هند از جمله موارد ی بود که هندی ها همیشه از آن ها به عنوان عوامل تهدید چین علیه هند یاد می کردند. هندی ها پس از جنگ 1962 با چین ، همیشه ادعا داشتند گروه های شورشی از طریق ایالت مرزی "یو- نان " راهی چین شده و پس از آموزش و تجهیز توسط نیروهای امنیتی چین به خاک هند باز می گردند . دیدار تاریخی راجیو گاندی نخست وزیرهند از پکن در سال 1988 و دیدار او با " دنگ شیائو پنگ " رهبر وقتی چین ، پروسه ارتقای روابط دو طرف را به جریان انداخت . از آن زمان به بعدبود که روند اعتماد سازی بین دوطر ف آغاز شده و تشکیل گروه کاری مشترکی برای حل و فصل مناقشات ارضی در دستور کار طرفین قرار گرفت . دو طرف همچنین توافق کردند مانع از تاثیر گذاری تفاوت دیدگاه ها در مسایل ارضی بر ارتقای مراودات تجاری و فرهنگی شوند . با توقف کامل همکاری های اطلاعاتی - نظامی چین و گروه های شورشی هند پس از سال 1988 و خصوصا" پس از ایجاد تحولات عمیق و جدی در مناسبات بین المللی ، سقوط اردوگاه کمونیسم در اوایل دهه 90 میلادی روابط هند و چین به حالت عادی بازگست ، اما هنوز هم چین از مهم ترین دغدغه های سیاست گذاران امنیت ملی هند است . برخی از تحلیل گران سیاسی هند گمان دارند پیشرفت کند گفت و گوهای دوطرف در زمینه اختلافات ارضی ، تاکتیکی برای جلوگیری از دست یابی به توافق نهایی تازمانی است که چین بتواند به طور کامل بر ناآرامی های تبت فائق آید . هرچند دیگر اثری از ناآرامی های گسترده و فرا گیر در تبت به چشم نمی خورد و برخورداری این منطقه از توجه خاص پگن و رشد اقتصادی درخور توجه موجب کاهش نارضایتی ساکنان تبت شده است ، اما هنوز هم "دالایی لاما" در این ناحیه پیروان بی شماری دارد . چینی ها امیدوارند در پس مرگ دالایی لاما، فردی وابسته به خود در محافل مذهبی تبت به عنوان لامای بعدی به قدرت برسانند . به همین دلیل است که چینی ها با زنده نگاه داشتن مخاصمات ارضی باهند در صددند اهرم فشاری در برابر هندی ها داشته باشند تا در صورت بروز ناآرامی در تبت پس از مرگ دالایی لاما بتوانند با اعمال فشار بردهلی نو آنان را به خنثی کردن فعالیت های تبتی های در تبعید که در هند دولت موقت تشکیل داده اند ، ناگزیر کنند .