ظهور قدرت های اقتصادی جدید(چین ، هند ، روسیه و...) عامل محرک دیگری برای حمله آمریکا به عراق و افغانستان

هژمونی آمریکا در سطح جهان و برقراری سیستم سیاسی - ایدئولوژیک " لیبرال دموکراسی " و اثبات بی چون و چرای خود و غلبه ی بی بدیل اقتصاد آزاد مبتنی بر نگر ش های لیبرالیستی غربی و آمریکایی بوده و هست . قد علم کردن قدرت های اقتصادی جدید که بی تردید قدرت ها و اشکال سیاسی - نظامی جدیدی را نیز در پی خواهد داشت و به تدریج ممکن است آلتر ناتیوی قدرتمند برای زیر سووال بردن پرستیژ ابر قدرتی آمریکا باشند ، برای سیاستمداران و برنامه ریزان آمریکا قابل تحمل نخواهد بود . نمی توان اذعان داشت که آمریکا به طور صد در صد ، یکی از علل بدیهی خود از حمله به عراق و افغانستان را مقابله با استراتژی گسترش تجارت واقتصاد و خطر قدرت های جدیدی مانند چین ، هند ، مالزی ، روسیه در آسیا و آسیای جنوب شرقی دانست ، اما این مساله نیز چندان دور از ذهن نخواهد بود که به هم پیوستگی چند قدرت منطقه ای که بتواند در برابر اتحادیه های سیاسی - اقتصادی غرب مانند اتحادیه اروپا و یا اقتصاد آمریکا عرض اندام کند و یا حتی در دراز مدت بتواند جایگزینی برای آن ها باشد ، آمریکا را به شدت به هراس انداخته است . همان گونه که چین از هم اکنون و با جدیتی تمام موضوع تاسیس اتحادیه ای شبیه به اتحادیه اروپا را در جنوب شرقی آسیا دنبال می کند . روسیه از دیگرسو ، راه خودش را می رود و برنامه هایی را برای دسترسی به بازارهای جهانی و اتحاد پایدار با کشورهای منطقه به منظور احیای " روسیه بزرگ" در دست تهیه و اجرا دارد . روسیه ، هرگز اقتدار اتحاد جماهیر شوروی را از یاد نمی برد و دشمن اصلی و عامل فروپاشی این قدرت جهانی را با هر ایده و روش سیاسی که هم اکنون در پیش گرفته است ، آمریکا و انگلیس می داند و تقابل سیستماتیک و برنامه ریزی شده با هژمونی غرب و آمریکا را به طور پنهانی در دستور کار خود دارد و تردیدی در آن نیست . آمریکا با استفاده از تجربه تلخ هند در دوران استعمار بریتانیای کبیر ، تلاش می کند ظاهرا" با کمک به این شبه قاره ، از طرفی آن را از روسیه و چین ، دور ساخته و از طرف دیگربا ترفند هایی - هند را در مقابل چین قراردهد. اختلافات مرزی هند با چین که ریشه در مشکلات سیاسی گذشته دارد ، بهترین فرصت و مهم ترین بهانه برای نزدیک شدن آمریکا به هند و دخالت در امور داخلی این کشور با عنوان اتحاد با هند و کمک به این کشور در مقابل توسعه طلبی های پاکستان و چین است . این در حالی است که آمریکا در نقطه مقابل ، پاکستان را با اعطاء کمک های همیشگی خود ، درمقابل خطر به اصطلاح طالبان این کشور و افغانستان ، تجهیز و حمایت می کند .

" برنت اشلندر " ، سردبیر مجله ی "forchun " چند سال پیش اعلام کرد که " تفوق اقتصادی ایالات متحده اکنون پایان یافته است " وی عقیده داشت جهان اقتصادی امروز در حال ادغام شدن است و این امر خود را در قالب " نفتا " ، " اتحادیه اروپا " ، و " آسه آن " به نمایش گذاشته است . دنیای امروز دیگر مرکزیت اقتصادی ندارد . اکنون هند هم به سرعت در حال تبدیل شدن به یک مرکز قدرت است . مدرسه پزشکی دهلی نو اینک شاید در سطح دنیا در زدیف برترین ها قرار گیرد و دانش آموختگان رشته تکنولوژی از " موءسسه ی تکنولوژی اطلاعات هند " که در بنگلور قرار دارد ، در مقایسه با همتایانش در سطح جهان برترین موءسسه محسوب می شود . علاوه بر این ، هند نزدیک به 150 میلیون نفر جمعیت دارد که انگلیسی زبان اصلی آن هاست . همچنین این کشور در حال تبدیل شدن به یک مرکز دانش است .

" اشلندر " می گوید : " در نقطه مقابل ، بزرگ ترین نقطه ضعف چینی ها که بسیار هم حائز اهمیت است ، سهم اندک نیروهای تحصیل کرده است . از جمعیت 1 میلیارد و 100 میلیونی چین ، تنها 5/1 میلیون نفر در دانشگاه ها به تحصیل مشغول هستند ، در حالی که در آمریکا 12 میلیون یا بیشتر دردانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در حال تحصیل هستند . در چین مناطق توسه نیافته فراوانی وجود دارد . به هر حال ، احتمالا" باتوجه به علاقه مندی کارگران روستایی به مهاجرت به شهرها ، وقوع آشوب ها و نابسامانی های اجتماعی محتمل به نظر می رسد . شما با این مشکلات درهند روبرو نیستید ، زیرا در این کشور 45 تا 90 درصد جمعیت روستایی جویای کار جذب شهرها شده اند بدون این که بلوا و آشوبی در این کشور روی دهد . از آمارها چنین بر می آید که چین وهند به ترتیب از رشد 4/10 و 2/9 درصدی برخوردارند ، اما " دراکر" ، عقیده داشت رشد اقتصادی هند بسیار چشم گیر تر از چین است .
" جفری دی ساکس " در مقاله ای تحت عنوان " به قرن آسیا خوش آمدید " و از چشم انداز خویش سناریوی آینده را پیش بینی می کند . او در مقاله اش پیش بینی کرده است در سال 2050 چین و هند از لحاظ اندازه اقتصاد ، ایالات متحده را پشت سر خواهند گذاشت ، اما دوست و دشمن به طور یکسان عقیده دارند که ایالات متحده به عنوان یک قدرت بلا منازع در جهان باقی خواهد ماند. محافظه کاران جدید اعتقاد دارند ایالات متحده یک " روم جدید " دیگر است ، اما در خصوص تفوق این کشور و حفظ قدرتش بزرگ نمایی می کنند . قدرت ایالات متحده از تکنولوژی پیشرفته ای ناشی می شود که تمام دنیا به آن احتیاج دارد . در حال حاضر اقتصاد های چین و هند از لحاظ اندازه ، به طور قابل ملاحظه ای از اقتصاد آمریکاکوچک ترند و انتظار می رود در نیمه سال 2050 غول زرد ازآمریکا سبقت بگیرد و هند در همان اندازه ، اقتصادش معادل اقتصاد آسیا بشومد . اگر مرکزیت اقتصاد از دنیا به آسیا منتقل شود ، تفوق و برتری ایالات متحده نیز به طور اجتناب ناپذیری رو به افول خواهد گذاشت . در مطالعه ای که از سوی اقتصاد دانان صورت گرفته ، " واحد قدرت خرید " این 3 کشور بررسی شده است :
آنان دریافته اند که قدرت خرید ایالات متحده 7/10 تریلیون دلار است که این میزان تقریبا" دو برابر قدرت خرید چین ( 3/6 تریلیون دلار ) است . در آمد سرانه در ایالات متحده تقریبا" 8 برابر چین و 11 برابر هند است . همچنین چین وهند این شانس راداشتند که در نخستین دهه ی پس از پایان جنگ جهانی دوم - یعنی در دوران مائوی کمونیست و نهروی سوسیالیست به رشد اقتصادی سریعی دست یابند . اکنون این دو اقتصاد بزرگ آسیایی دوران شکوفایی خود را سپری می کنند . تولید ناخالص داخلی چین از سال 1997 تا کنون 10 درصد رشد داشته است و هند نیز به طور متوسط سالانه رشدی معادل 6 درصد را تجربه کرده است ، در حالی که در زمان یاد شده رشد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده فقط5/3 درصد بوده است . ولی اگر بخواهیم جوش و خروش این دو اقتصاد آسیایی را از لحاظ درآمد سرانه با ایالات متحده بسنجیم ، متوجه شکاف عمیقی میان این 3 اقتصاد خواهیم شد . براساس بررسی های به عمل آمده ، اکثر چینی ها تا سا ل 2050 نصف درآمد سرانه آمریکاییان را خواهند داشت ، در حالی که جمعیت بالای آن حدود 4/3 بار بیش از جمعیت 400 میلیونی ایالات متحده خواهد بود . در آن زمان ، تولید ناخالص چین نزدیک به 7/5 درصد بیش از ایالات متحده خواهد بود . همچنین جمعیت هند نیز 4 بار بیش از ایالات متحده خواهد بود و حجم اقتصادش نیز با اقتصاد ایالات متحده ، برابر خواهد شد . البته بیماری ، جنگ ، بی ثباتی سیاسی و حتی در مقیاس کوچک تر از اشتباه های اقتصادی و اوصاع و احوال نابسامان اقتصادی می توانند در اوضاع این کشورها موءثر واقع شوند . علاومه براین ، ایالات متحده تنها با تهدید چین وهند مواجه نخواهد بود ، بلکه با ادغام سایر کشورهای آسیایی از قبیل جنوب آسیا ، جنوب شرقی آسیا و شمال شرقی آسیا نیز دست به گریبان خواهد شد . آسیا اکنون یک سوم تولید ناخالص داخلی جهان را دراختیار دارد و برپایه روند کنونی ، تاسال 2050 بیش از نیمی از تولید ناخالص جهان را در ا ختیار خود خواهد گرفت و 60 درصد جمعیت حهان نیز دراین قاره سکنی خواهند گزید . سهم ایالات متحده که در حال حاضر یک پنجم توملید ناخالص داخلی دنیا را در اختیار دارد ، تاسال 2050 به نصف کاهش خواهد یافت . از جنبه سیاسی ، جبروت و شکوه ایالات متحده که عنوان " روم جدید" را به خود اختصاص داده است ، رو به افول خواهد نهاد.