نفس بگرفت ار این ناراستی و پستی
زمین را ، آسمان را ، مردمان را !

چه دانستم که اینجا سفلگی گنج است ؟!
مرام و مسلک بی مایگان را

توگفتی خود، توگفتی خود دروغی با رفیقانت
دروغی از هیاهویی که رنج است !