اصطلاحا" تا بوده و بوده ، ایران را فقط ( تهران ) دانسته اند و به همه ی مردم ایران چنین القاء کرده اند که همه چیز یعنی تهران . اگر چه حالا ترکیب همه چیز در همین تهران هم به هم خورده و تهران ، دیگر اون تهران قدیما نیست و تهرونیا معلوم نیست که کجا تشریف دارند!! ، اما ما که تلویزیون رو نگاه می کنیم و یا به رادیو گوش می دهیم ، همه اش صحبت از تهرانه و محیط ها و مسایل پیرامونی آن . مثلا" آزاد راه از کجا به تهران ، متروی تهران ، ورزشگاه بزرگ تهران ، پروژه توسعه منوریل در تهران ، و... این روزها البته بنا به سیاست هایی که به اون تغییر یواشکی پایتخت میگن ( که البته بیشتر به یک جوک شبیهه تا یک واقعیت ) ، اصفهان هم توی بورس افتاده و نصف جهان میره که اعتبار دوران اعتلای صفوی خودش را باز بیابد . ما خوشحال خواهیم شد که مدیران مملکتی به همه جای ایران نگاهی مساوی ، عادلانه و درست داشته باشند و مثلا" این طرح آمایش سرزمینی رو زودتر بهش چنبه ی عملی بدهند ، اما فعلا" هرچه هست در حد شعار بیشتر نیست . از معضلات عمده ای که باز هم از دیر باز گریبان اهالی قلم و فرهنگ و اندیشه رو گرفته ، سخن گفتن و نوشتن به زبان تهرانیه و نه فارسی ، که زبان فارسی هم خودش برای بسیاری معضلیه !! زبان شیرین و خوبیه ، اما گاهی که نه - غالبا" شکل سیاسی به خودش می گیره و حتی ما نویسنده ها را هم مجبور می کنه تا به زبان فارسی بنویسیم وگرنه آثارمون به چاپ نمیرسه ویا با محدودیت های زیادی برخورد می کنه که حل اون به قول معروف کار حضرت فیله !! من سال ها پیش یک رمان رو به زبان ( فارسی کرمانشاهی - که نزدیک به کردی است ) به رشته تحریر در آوردم ، اما چون تنها چند استان کشور ازش سر در میارن ، مثل کردستان ، ایلام ، همدان ، لرستان ، کرمانشاه و... برای چاپ آن دچار مشکل بزرگی شده ام و خودم هم پول ندارم که شخصا" سرمایه گذاری کنم و اونو به چاپ برسونم . اسم این کتاب و یا بهتر که بخواهم بگویم : ( سلیم پسر میرزا ) ست و داستان واقعا" شیرین و جذابی داره ، اما همین محدودیت زبانی کار دستم داده و همینطور ماندم که چه کار کنم و این کتاب رو چطوری به چاپ برسانم ؟! در ایران بزرگ ما ترکها ، کردها ، لرها ، بلوچ ها ، عرب ها و خیلی از اقوام و طوایف دیگه زندگی می کنند که دوست دارند با زبان و فرهنگ خودشون کار کنند ، اما این فرصت همواره و به روش های مختلف از اونا گرفته میشه و جای بسی تاسف داره .