نظرات فلاسفه و بزرگان اجتماعی تاریخ کهن درباره زن
افلاطون. در یونان کهن بنا به عقیده افلاطون زن بودن چیزی ناهنجار بوده است. او چنین می گوید:از خدایان شاکر هستم که به من هفت مزیت بخشیده اند، نخستین آنها این است که من انسانی آزاد به دنیا آمده ام و نه برده، و دوم آنکه مرد به وجود آمده ام ،نه زن..."
فیثاغورسو بدین طریق تجزیه و تحلیل می نماید:اصلی خوب وجود دارد که آفریننده ی روشنایی و نظم و مرد است، و اصلی بد که خالق آشفتگی و تاریکی و زن است.
میلتون(شاعر انگلیسی1608-1674) میگوید:مرد برای خدا خلق شده است و زن برای مرد.
شوپنهاور(فیلسوف ایده آلیست مرتجع آلمانی.1788-1860) می گوید:زن حیوانی است با موهای بلند و افکاری کوتاه.
نیچه (فیلسوف ایده آلسیت آلمانی.1844-1900)او در زن تنها این را میبیند:آرامش دهنده و بخشنده ی لذت برای جنگجو.
وینی،شاعر فرانسوی(1797-1863 ) از یک مبارزه ابدی سخن می گوید:میان خوبی مرد و حقه بازی زن است.
فردوسی شاعر بزرگ ایرانی با اینکه به راستی در خیلی از گفته های او احترام به زن و مادر محسوس است، باز او را چنین توصیف می کند:زنان را همین بس یک هنر، نشینند و زایند و شیران نر.
نظرات رهبران کلیسا هم به طور قاطع در راه تحقیر زن است:
ترتولین (از مدافعین سرشناس مسیحیت.155-220م) می گوید:زن تو همانند دری هستی که به روی شیطان باز میشود،تو باید همیشه لباس عزای پاره پاره برتن داشته باشی.
ژان کریسیستم(معروف به دهان طلایی از بزرگان کلیسا و ناطق زبر دست 407-347م) زن را سرزنش می نماید و می گوید:درمیان همه حیوانات وحشی، پر زیان تر از زن حیوانی نیست.
بالزاک نویسنده بزرگ فرانسوی در کتاب فیزیولوژی ازدواج چنین می نویسد:سرنوشت زن و یگانه افتخار و سربلندی او در این است که دل مردی را به تپش بیندازد...زن ملکی است که با قباله و و قرار داد به دست می آید، او همانند لوازم خانه است...زن اگر درست بخواهیم بگوییم ضمینه ای است از مرد.
افلاطون. در یونان کهن بنا به عقیده افلاطون زن بودن چیزی ناهنجار بوده است. او چنین می گوید:از خدایان شاکر هستم که به من هفت مزیت بخشیده اند، نخستین آنها این است که من انسانی آزاد به دنیا آمده ام و نه برده، و دوم آنکه مرد به وجود آمده ام ،نه زن..."
فیثاغورسو بدین طریق تجزیه و تحلیل می نماید:اصلی خوب وجود دارد که آفریننده ی روشنایی و نظم و مرد است، و اصلی بد که خالق آشفتگی و تاریکی و زن است.
میلتون(شاعر انگلیسی1608-1674) میگوید:مرد برای خدا خلق شده است و زن برای مرد.
شوپنهاور(فیلسوف ایده آلیست مرتجع آلمانی.1788-1860) می گوید:زن حیوانی است با موهای بلند و افکاری کوتاه.
نیچه (فیلسوف ایده آلسیت آلمانی.1844-1900)او در زن تنها این را میبیند:آرامش دهنده و بخشنده ی لذت برای جنگجو.
وینی،شاعر فرانسوی(1797-1863 ) از یک مبارزه ابدی سخن می گوید:میان خوبی مرد و حقه بازی زن است.
فردوسی شاعر بزرگ ایرانی با اینکه به راستی در خیلی از گفته های او احترام به زن و مادر محسوس است، باز او را چنین توصیف می کند:زنان را همین بس یک هنر، نشینند و زایند و شیران نر.
نظرات رهبران کلیسا هم به طور قاطع در راه تحقیر زن است:
ترتولین (از مدافعین سرشناس مسیحیت.155-220م) می گوید:زن تو همانند دری هستی که به روی شیطان باز میشود،تو باید همیشه لباس عزای پاره پاره برتن داشته باشی.
ژان کریسیستم(معروف به دهان طلایی از بزرگان کلیسا و ناطق زبر دست 407-347م) زن را سرزنش می نماید و می گوید:درمیان همه حیوانات وحشی، پر زیان تر از زن حیوانی نیست.
بالزاک نویسنده بزرگ فرانسوی در کتاب فیزیولوژی ازدواج چنین می نویسد:سرنوشت زن و یگانه افتخار و سربلندی او در این است که دل مردی را به تپش بیندازد...زن ملکی است که با قباله و و قرار داد به دست می آید، او همانند لوازم خانه است...زن اگر درست بخواهیم بگوییم ضمینه ای است از مرد.