وی از همه جا می‌گذرد و فقط در مکّه و مدینه قدم نمی‌گذارد.5 بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عرب‌های بیابانی است. اصل او را از اصفهان یا بجستان یا خراسان گفته‌اند.6 اصل داستان دجّال در کتاب‌های مقدّس مسیحیان آمده و بارها واژة دجّال در انجیل به کار رفته است.



از نشانه‌های ظهور، خروج دجّال است. دجّال از ریشة «دجل» به معنای دروغ‌گوی حیله‌گر است. دجّال در زبان عربی به معنای آب طلا است و به همین علّت، افراد بسیار دروغ‌گو که باطل را حق جلوه می‌دهند، دجّال نامیده می‌شوند. در روایات از دجّالها و دروغ‌گویان فراوانی نام برده شده است. در برخی روايات دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجّال آمده است.1 از میان این دجّال‌ها، فردی که دروغ‌گویی و حیله‌گری‌اش سرآمد همة دجّالان است و فتنة او از همه بزرگ‌تر است، نشانة ظهور مهدی(ع)2 یا برپایی قیامت3 است. براین اساس، باید گفت دو نوع دجّال داریم؛ یکی دجّال حقیقی که پس از همة دجّال‌ها می‌آید و دیگری گروهی شیّاد و دروغ‌گو که به فریب مردم و گمراهی آنان دست می‌زنند.

دجّال در روایات اسلامی این‌چنین توصیف شده است: «او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است، چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط پیشانی اوست و مانند ستارة صبح می‌درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. داخل دریاها می‌شود و آفتاب با او باز می‌گردد. کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست. آسمان به دستور وی باران می‌دهد و زمین گیاه می‌رویاند. اختیار گنج‌های زمین با اوست. مرده را زنده می‌کند. با صدای بلندی که تمام جهانیان صدای او را می‌شنوند، می‌گوید: من خدای بزرگ هستم که شما را آفریده‌ام و روزی‌رسان هستم، به سوی من بشتابید».4 وی از همه جا می‌گذرد و فقط در مکّه و مدینه قدم نمی‌گذارد.5 بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عرب‌های بیابانی است. اصل او را از اصفهان یا بجستان یا خراسان گفته‌اند.6 اصل داستان دجّال در کتاب‌های مقدّس مسیحیان آمده و بارها واژة دجّال در انجیل به کار رفته است. دربارة دجّال، صرف نظر از ویژگی‌های او، چند احتمال وجود دارد: 1. دجّال، نام شخص معیّنی نیست بلكه هر کسی که با ادّعاهای پوچ و بی‌اساس و با توسّل به حیله‌گری و نیرنگ، درصدد فریب مردم باشد، دجّال است. بر این اساس دجّال‌ها خواهند بود و اینکه در روایات از دجّال‌های فراوان (دوازده، سی، شصت و هفتاد) سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت می‌کند. 2. فردی معیّن و مشخّص به عنوان دجّال در دورة غیبت، با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده، خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند. 3. این احتمال نیز وجود دارد که مراد از دجّال، همان سفیانی باشد که در کتاب‌های عامّه، بیشتر به عنوان دجّال و در کتاب‌های شيعه به عنوان «سفیانی» آمده است.7 4. دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرة فرهنگ مادّی بر همة جهان است. استکبار، به معنای واقعی، دجّال است. استکبار خود را قیّم ملّت‌ها می‌داند و با تکیه بر ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد، در همه جای زمین دخالت می‌کند و همه را زیر سلطة خویش می‌آورد.8 موضوع دجّال، بیش از آنچه در روایات شیعه، از طریق اهل سنّت نقل شده است و قسمت عمدة آن را احمد بن حنبل در کتاب «مسند»، ترمذی در «صحیح» خود، ابن ماجه در «سنن» و مسلم در «صحیح» و ابن اثیر در «نهایه» از عبدالله بن عمر، ابوسعید خدری و جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده‌اند.9 مرحوم صدوق در این زمینه می‌گوید: متعصّبان اهل سنّت، این‌گونه اخبار را تصدیق می‌کنند و دربارة دجّال، غیبت وی و زنده بودنش، در این مدّت طولانی روایت نموده‌اند که، در آخرالزّمان خروج می‌کند. ولی دربارة قائم(ع) باور نمی‌کنند که او مدّت طولانی غایب می‌شود، آنگاه آشکار می‌گردد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند، چنان‌که از ظلم و جور پر شده باشد. با اینکه پیامبر(ص) و امامان(ع) از این موضوع، صریحاً سخن گفته‌اند.10 همچنین موضوع دجّال، اختصاص به اسلام ندارد، بلکه نوشته است: «دروغ‌گو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند، آن دجّال است که پدر و پسر را انکار می‌نماید».11

دریاچة طبریّه
حضرت مهدی(ع) کتاب «زبور» داوود(ع) را از دریاچة طبرستان بیرون می‌آورد.12 در روایتی آمده است که دجّال، پس از خشک شدن دریاچة طبریّه خروج می‌کند.13 از بررسی روایاتی که دربارة شورش‌ها آمده به این نتیجه می‌رسیم که سپاه حضرت مهدی(ع) از طریق فلسطین شرقی عازم عراق می‌شود، در کرانه‌های دریاچة طبریّه، با سپاه سفیانی روبه‌رو می‌شوند که از عراق بر می‌گردد. جنگ سختی بین دو سپاه در می‌گیرد که سفیانی در آن شکست می‌خورد و همة سپاهیانش بدون استثنا در آنجا کشته می‌شوند و فقط خودش می‌ماند. یکی از یاران امام به نام صیّاح (یا صباح) با گروهی از سپاهیان بر او می‌تازند و او را دستگیر می‌کنند و به محضر امام(ع) می‌آورند. هنگامی او را می‌آورند که امام مشغول نماز عشا هستند. نمازشان را تخفیف می‌دهند و به طرف او برمی‌گردند. سفیانی می‌گوید: ای پسرعمو! مرا آزاد کن و برای خود نگه دار، تا یکی از یاران تو باشم! حضرت مهدی(ع) به اصحاب خود می‌فرماید: «دربارة او و سخنانش چه می‌گویید؟» همگی می‌گویند: به خدا سوگند به کمتر از قتل او راضی نمی‌شویم. او چقدر خون ریخته، چقدر به حریم جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده است و انتظار عفو دارد! حضرت مهدی(ع) می‌فرماید: «هر چه می‌خواهید انجام دهید». گروهی از یاران او را می‌گیرند و روی سنگی در کرانة دریاچة طبریّه می‌خوابانند و همانند گوسفند ذبح می‌کنند و با ذبح او فتنه‌ها ذبح می‌شود و ریشة جنایات می‌خشکد و بزرگ‌ترین فاجعة خونین جهان پایان می‌پذیرد.14


1. بحارالانوار، ج 52، ص 209؛ کنزالعمّال، ج 14، ص 198.
2. طبق کتب شیعه.
3. طبق کتب اهل تسنّن.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 194 (به نقل از آخرین امید، داود الهامی، ص 322).
5. الزام الناصب، ص 74.
6. آخرین امید، داود الهامی، ص 323.
7. غیبت طوسی، ص 463.
8. برترین‌های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص 239.
9. آخرین امید، داود الهامی، ص 323.
10. بحارالانوار، ج 52، ص 200.
11. رسالة یوحنا، باب 2، آیة 22.
12. ملاحم ابن طاووس، ص 67؛ ینابیع المودّه، ص 401.
13. الزام النّاصب، ص 261.
14. روزگار رهایی، ج 2، ص 1135.