حارث گويد:شبي در خدمت اميرالمومنان(ع) به صحبت و گفتگو مي پرداختيم پس در ميان سخن عرض كردم :براي من حاجتي پيش آمده است
امام فرمود:اي حارث مرا براي بيان نمودن حاجت شايسته مي داني؟
عرض كردم:البته يا علي!خدا شما را جزاي خير عنايت كند
ناگهان امام از جاي برخاست چراغ را خاموش كرد و با ملاطفت و مهرباني هر چه بيشتر مخصوص به خودپهلو به پهلوي من نشست و فرمود:

"مي داني چرا چراغ را خاموش نمودم ؟

براي اينكه بدون ملاحظه و رودربايستي هر چه در دل داري بگويي من ذلت احتياج را در چهره ات نبينم"

اكنون هر حرفي داري بزن كه شنيدم بيامبر(ص) مي فرمود:در صورتي كه حوائج مردم بر دل ديگري سپرده شود يك امانت الهي است كه بايد آن را از ديگران پنهان داشت و كسي كه آن را فاش نكند ثواب عبادت به او مي دهند و هرگاه افشا گرديد بر هر كس كه مي شنود شايسته است كه به كمك حاجتمند برخيزد و براي او كارسازي نمايد 53