[You must be registered and logged in to see this image.]

نویسنده : ویلیام فاکنر (1897-1962 آمریکا)
مترجم : صالح حسینی
انتشارات : نیلوفر
383 صفحه

کتاب از 7 داستان کوتاه شکل گرفته که همگی داستانها به خانواده مکازلین و برده های آن ها اختصاص دارد. یعنی این 7 دستان را باید در حکم هفت فصل حماسه واحدی به شمار آورد.


بود : باک و بادی فرزندان مکازلین بر روی برده هایشان شرط بندی می کنند.


آتش اجاق : لوکاس که از برده های مزرعه مکازلین است دستگاه گنج یابی خریده تا با ان در اطراف مزرعه پول پیدا کند.



دلقک داغدار : سیاه پوستی که زنش فوت کرده و سفیدان قادر به درک عمق غم او نمی باشند.



پیران قوم : داستان شکار و شکارچی شدن اسحاق یکی از نوادگان مکازلین که این کار زمانی که او سن و سال کمی دارد شکل می گیرد.


خرس : الدبن خرس بزرگی است که هیچ کس نمی تواند او را شکار کند. سام از نوادگان مکازلین یک سگ وحشی پیدا کرده و او را رام می کند تا بتواند خرس را شکار کند.



پاییز دلتا : داستان در دوران پیری اسحاق اتفاق می افتد و این بار هم به موضوع شکار می پردازد.


برخیز ای موسی : زنی که قرار است جنازه پسرش را با تشریفات تحویل بگیرد. اعتقاد سیاهان به اینکه منجی آنها فرا خواهد رسید و انها را از این وضعیت نجات خواهد داد.


این مجموعه داستان در سال 1942 منتشر شده است و نام کتاب از یکی از سرودهای مذهبی سیاهپوستان گرفته شده است.