از شعله سوزان دل نهضت خرداد
بر خرمن انبوه ستم ، صاعقه افتاد
میرفت از آن آتش پیکارِ شررخیز
تا اوج فلک زمزمه و شیون و فریاد
در فیضیّه آنروز که خون شرف و عشق
جاری شد و جوشید از آن سوسن
آزاد
نالید ز آشوب بت و فتنه بتگر
هر لحظه دل سنگ که ای داد ز بیداد
زانروی که خون زنده کند باغ وطن را
سهل است اگر میشکند شاخه شمشاد
بر لوحه دل نقش بُود نام خمینی
جاوید بُود خاطرهی پر غم خرداد
حاج صفرعلی شفایی اردکانی
بر خرمن انبوه ستم ، صاعقه افتاد
میرفت از آن آتش پیکارِ شررخیز
تا اوج فلک زمزمه و شیون و فریاد
در فیضیّه آنروز که خون شرف و عشق
جاری شد و جوشید از آن سوسن
آزاد
نالید ز آشوب بت و فتنه بتگر
هر لحظه دل سنگ که ای داد ز بیداد
زانروی که خون زنده کند باغ وطن را
سهل است اگر میشکند شاخه شمشاد
بر لوحه دل نقش بُود نام خمینی
جاوید بُود خاطرهی پر غم خرداد
حاج صفرعلی شفایی اردکانی