چگونه می شود نوشت نهایت یک آه را؟
چگونه می توان کشید شکست یک نگاه را؟
*
کدام واژه می شود شبیه رمز خنده ای؟
چگونه رسم می شود خط اخم کشنده ای؟
*
چطور می شود سرود کسی چنین عزیز نیست؟
هزار حس و حال هست که مثل هیچ چیز نیست
*
نه نقشی و نه واژه ای که اوج را بیان کنم!
چگونه حس خویش را برای تو عیان کنم؟
*
برای گفتن تبی که گاه هست و گاه نیست
زبان دیگری به جز دریچه ی نگاه نیست ...
*
به چشم من نگاه کن، ببین دلم شکسته است
ببین که روح تشنه ام چه بی قرار و خسته است
*
من از نگاه ساده ی تو صد کتاب خوانده ام
تو هم کمی ببین که من کجای قصه مانده ام
؟ *
کسی پی من و منم پی تو می دویده ام
تو هم پی کسی و او...پی کسی...شنیده ام
*
چه سرنوشت خنده دار و دردناک و مبهمی!!!
چگونه می توان سرود حکایت چنین غمی؟؟؟
Last edited by saeedeh 27 on Sun May 09, 2010 6:04 pm; edited 3 times in total