در تقسیم بندی سه گانه اقتصاد که به طور متداول صورت می گیرد(تولید،توزیع،مصرف) گونه سوم ( مصرف) شامل عملی است نهایی که ار طریق آن کالاها و خدمات حاصل شده ، در ارضای نیازها به کار می آیند و فرایند اقتصادی را به انجام می رسانند. هر مصرف ؛ مستلزم مخالجی است که یا به صورت پول ، یا سرمایه و یا با استفاده از ذخیره موجود تحقق می پذیرد.
مصرف همواره به اضمحلال فوری کالاها و خدمات نمی انجامد . بین کالاهای مصرفی بادوام ، بعضی به تدریج و در نتیجه فرسایش مضمحل می شوند ، بعضی دیگر بعد از آن که به صورت هایی مورد استفاده قرار گرفتند ، می توانند بار دیگر به بازار آیند و مصرفی تازه یابند. (خانه ، اثر هنری ، و ...) تولید و مصرف دو چهره از یک پدیده اند اگر مصرفی به هر شکل وجود نداشت ، تولیدی نیز صورت نمی گرفت . عمل مصرف ، در مقایسه با عمل تولید ، بیار فردی تراست و با جلوه ای نه چندان یکسان برای همگان ، رخ می نماید . از همین روست که در تحلیل نظری تصمیمات خُرد مطالعه تصمیم گیری های مربوط به مصرف ؛ کم تر صورت می گیرد و عامض تر از مطالعه تصمیم گیری ها در زمینه تولید است . علاوه بر این ، تصمیمات مربوط به تولید ، از طریق تبلیغات ، بر نحوه ی تصمیم گیری به هنگام مصرف ، اثر می گذارند.
تمیز بین مصرف نهایی و واسط مخصوصا" در حسابداری ملی ضروری است. مصرف واسط به معنای اضمحلال کالا در جریان تولید است ( مثلا" زغال سنگ به هنگام تولید فولاد) خواه با امحای آن در جریان تولید ، خواه به جهت ادخال آن کالا در درون کالایی پرداخته تر ( مثلا" فولاد به هنگام ساختن ماشین ) مصرف نهایی به معنای مصرف در معنای متعارف است . تفاوت بین این دو مصرف ، این است که مصرف نهایی در افزایش تولید سودمند نیست .