هرشب ، با این تاریکی و سکوت
بخواهم و نخواهم ، سر می کنم ،
هرشب ، مشق فراموشی دل را ،
با یاد و خیال تو ، از بر می کنم
هرشب ، قطره ها را می شمارم
دوباره آشتی با چشمان تر می کنم
هرشب ، پشت در می مانم که شاید کسی بیاید
بر مقدمش ، گَرد ِ دلم را زر می کنم
ای کاش نمی گویم دگر ای خلوت تلخ
هر شب ، دلم را متصل به آن سیم بر می کنم !
بخواهم و نخواهم ، سر می کنم ،
هرشب ، مشق فراموشی دل را ،
با یاد و خیال تو ، از بر می کنم
هرشب ، قطره ها را می شمارم
دوباره آشتی با چشمان تر می کنم
هرشب ، پشت در می مانم که شاید کسی بیاید
بر مقدمش ، گَرد ِ دلم را زر می کنم
ای کاش نمی گویم دگر ای خلوت تلخ
هر شب ، دلم را متصل به آن سیم بر می کنم !