با يك نگاه اجمالى به اوصاف رستگاران در قرآن مىفهميم كه آنان اهل عبادت و كار خيرند. «و اعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون»(حج، 77)
از بخل دورى مىكنند. «و من يوق شُحّ نفسه فاولئك هم المفلحون»(حشر، 8)
غافل نيستند و خدا را زياد ياد مىكنند. «و اذكروا اللّه كثيراً لعلّكم تفلحون»(انفال، 45)
در راه او جهادگرند. «جاهدوا فى سبيله لعلّكم تفلحون»(مائده، 35)
اهل توبه و استغفارند. «توبوا الى اللّه... لعلّكم تفلحون»(نور، 31)
و در جامعه، اصلاحگر و آمر به معروف و ناهى از منكرند.(ل عمران، 104)
و به پيامبران خدا ايمان دارند و آنان را احترام و يارى مىكنند.(اعراف، 157)
كوتاه سخن آنكه اگر مىبينيم هميشه در طول تاريخ گروهى به دنبال مكتبهاى مختلف و دانشمندان و عُرفا و مصلحان و فيلسوفان و حاكمان و شاعران مىروند، آرزوى همه آنها رسيدن به رستگارى است كه هركسى آن را در چيزى و كسى مىجويد؛
يكى رستگارى را (همچون فرعون) در زور و قدرت مىپندارد و مىگويد: «قد أفلح اليوم من استعلى» آنكس كه پيروز است، رستگار است كه اين تفكّر هنوز در ابرقدرتها وجود دارد.
يكى رستگارى را در هنر و صنعت و جمعيت و داشتن منابع طبيعى و پيشرفت تكنولوژى، توسعه سياسى، اقتصادى، نظامى، علمى و... مىداند.
امّا اسلام رستگارى را در جوهر خود انسان جستجو مىكند و مىفرمايد: اگر اين انسان روابط خود را با خدا از طريق نماز عاشقانه و با مردم نيازمند از طريق پرداخت زكات و با جامعه از طريق وفاى به عهد و امانتدارى و با خود از طريق كنترل غرايز و هوسرانىها حفظ كند، به رستگارى رسيده است.
با نگاهى گذرا به جوامع بشرى به خوبى مىتوان دريافت كه پيشرفتها و توسعههاى گوناگون، ابزار رفاه و آسايش را فراهم كرده؛ ولى از آمار خيانتها و جنايتها و تجاوزها، هوسبازىها و حقكشىها چيزى نكاسته و سردمداران حركت غيرالهى تمام فكر و قدرت پيروان خود را در راه رسيدن به هوسهاى پوچ و بيهوده صرف كردهاند.
از بخل دورى مىكنند. «و من يوق شُحّ نفسه فاولئك هم المفلحون»(حشر، 8)
غافل نيستند و خدا را زياد ياد مىكنند. «و اذكروا اللّه كثيراً لعلّكم تفلحون»(انفال، 45)
در راه او جهادگرند. «جاهدوا فى سبيله لعلّكم تفلحون»(مائده، 35)
اهل توبه و استغفارند. «توبوا الى اللّه... لعلّكم تفلحون»(نور، 31)
و در جامعه، اصلاحگر و آمر به معروف و ناهى از منكرند.(ل عمران، 104)
و به پيامبران خدا ايمان دارند و آنان را احترام و يارى مىكنند.(اعراف، 157)
كوتاه سخن آنكه اگر مىبينيم هميشه در طول تاريخ گروهى به دنبال مكتبهاى مختلف و دانشمندان و عُرفا و مصلحان و فيلسوفان و حاكمان و شاعران مىروند، آرزوى همه آنها رسيدن به رستگارى است كه هركسى آن را در چيزى و كسى مىجويد؛
يكى رستگارى را (همچون فرعون) در زور و قدرت مىپندارد و مىگويد: «قد أفلح اليوم من استعلى» آنكس كه پيروز است، رستگار است كه اين تفكّر هنوز در ابرقدرتها وجود دارد.
يكى رستگارى را در هنر و صنعت و جمعيت و داشتن منابع طبيعى و پيشرفت تكنولوژى، توسعه سياسى، اقتصادى، نظامى، علمى و... مىداند.
امّا اسلام رستگارى را در جوهر خود انسان جستجو مىكند و مىفرمايد: اگر اين انسان روابط خود را با خدا از طريق نماز عاشقانه و با مردم نيازمند از طريق پرداخت زكات و با جامعه از طريق وفاى به عهد و امانتدارى و با خود از طريق كنترل غرايز و هوسرانىها حفظ كند، به رستگارى رسيده است.
با نگاهى گذرا به جوامع بشرى به خوبى مىتوان دريافت كه پيشرفتها و توسعههاى گوناگون، ابزار رفاه و آسايش را فراهم كرده؛ ولى از آمار خيانتها و جنايتها و تجاوزها، هوسبازىها و حقكشىها چيزى نكاسته و سردمداران حركت غيرالهى تمام فكر و قدرت پيروان خود را در راه رسيدن به هوسهاى پوچ و بيهوده صرف كردهاند.