Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionدانه‌های اشک Emptyدانه‌های اشک

more_horiz
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می کنی؟
عاشقم* با من ازدواج می کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمال کاغذی!
تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله می شوی
چرک می شوی و تکه ای زباله می شوی
پس برو و بی خیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه ای کنار جعبه اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت
چون که میان قلب خود
دانه های اشک کاشت.

descriptionدانه‌های اشک EmptyRe: دانه‌های اشک

more_horiz
چشمان تو که از هیجان گریه می کنند
در من هزار چشم نهان گریه می کنند
نفرین به شعرهایم اگر چشم های تو
این گونه از شنیدنشان گریه می کنند.

descriptionدانه‌های اشک EmptyRe: دانه‌های اشک

more_horiz
اينا چيه مينويسي آقا حميد رضا؟؟؟ :D
افسرده شديم 😢

descriptionدانه‌های اشک EmptyRe: دانه‌های اشک

more_horiz
از حرفای خودم برای خودم استفاده می کنید؟!!!! :D :[نیشخند]:

descriptionدانه‌های اشک EmptyRe: دانه‌های اشک

more_horiz
:[نیشخند]: :[نیشخند]: :[نیشخند]: 🎅
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply