Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون Emptyکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
یه بیت شعر حافظ هست می خوام برام تفسیر کنید ...
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد--------که بود ساقی و این باده از کجا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر--------که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن------که باد صبح نسیم گره گشا آورد
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد-----بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است-----که مژده طرب از گلشن سبا آورد
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست---------برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ-------چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم-----که حمله بر من درویش یک قبا آورد
فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند------که التجا به در دولت شما آورد

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
يک روز جواني نزد روحاني مسجد رفت و از او پرسيد: معني اين بيت از شعر حافظ چيست؟
مريد پير مغانم ز من مرنج اي شيخ
چرا که وعده تو کردي و او به جا آورد
روحاني يک هفته مهلت خواست و بعد يک هفته جوان را فرا خواند و به او گفت: منظور از پير مغان حضرت علي (ع) و منظور از شيخ حضرت آدم است زيرا حضرت آدم وعده کرد که از گندم نخورد اما خورد اما حضرت علي با آن که وعده نکرده بود هرگز در دوران خلافت خود نان گندم نخورد و نان جو اختيار کرد
بعد از مدتي روحاني مرد و سال بعد و در شب عاشورا به خواب جوان آمد و به او گفت من پارسال براي تو تفسيري کرده ام که هنگامي که به اين دنيا آمدم و حقايق بر من آشکار شد معني درست آن را دريافته ام:
منظور از پير مغان امام حسين (ع) است و منظور از شيخ حضرت ابراهيم است چرا که حضرت ابراهيم وعده کرد که اسماعيل را قرباني کند اما حضرت حسين (ع) با آن که وعده نکرده بود تمام فرزندان خود را در عاشورا و در راه خدا قرباني کرد


بیفتاد چو پرده
زدر خیمه ی اکبر
نمایان شده از دورگل قامت حیدر
همان شبه پیمبر
تمنای نگاهش ببرد سوره ی کوثر
بگوید پدرش
زیر لبش
جان به فدایت ...... علی اکبر

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
حافظ، شاعرآسمانی اهل شیراز، دردیوانش پیر و رهبررا با مترادفاتی چون باده فروش، دلیل­راه وخضرراه به کاربرده­است. حال نقش پیرونگاه اورا به این رهبرواین که پیرمغان چه موجودی است، مورد بررسی قرار می­دهیم.

عقیده­ی صوفیانه مبنی برلزوم پیر

گذاربرظلمات است، خضرراهی کو؟ / مباد کاتش محرومی آب ما ببرد

اطاعت محض از پیر

به می سجاده رنگین کن، گرت پیرمغان گوید / که سالک بی­خبر نبود زراه و رسم منزل­ها

جستجوی پیر

دراین شب سیاهم گم گشته راه مقصود / ازگوشه­ای برون آی، ای کوکب هدایت

می­توان گفت به طورکلی منظورحافظ ازپیر یا دلیل­راه والفاظی ازاین سلک، هرگونه محرکی است که درتهذیب دل­عارف ودورکردن او ازریا ونفاق وتشویق او به شور ومستی مؤثرباشد. حافظ درجای­جای دیوانش ازاین پیردانا و طبیب حاذق که همه­ی رازها درجام جهان­نمای اوآشکاراست، با نام پیرمغان یا پیرباده­فروش سخن به میان آورده­است واو را مظهرکمال مطلق می­شناسد و نمایان می­سازد.

دوش ازمسجد سوی میخانه آمد پیرما / چیست یاران طریقت بعد ازاین تدبیرما

گرمرید راه عشقی، فکربدنامی مکن / شیخ صنعان خرقه رهن خانه­ی خمارداشت

این پیر، مظهر کمال و سمبل عارفان حقیقی است که جام معرفت را به­دست آورده و درمقابل افرادی چون شیخ و صوفی که ریاکارومدعی هستند قرارگرفته­است.

مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ / چرا که وعده تو کردی و او به­جا آورد

پیرمغان وجود خارجی ندارد و منزل او دردل خواجوی بزرگواراست. این پیرواسطه­ی کشف­راه است و جهالت رابه دانایی و روشنایی مبدل می­سازد. درواقع پیرمغان همان عشق است.

بنده­ی پیرمغانم که زجهلم برهاند پیرما هرچه کندعین عنایت باشد

کرامت و پیام­های پیرمغان جام عشق ومعرفت می­دهد

وانگهم دردارجامی کزفروغش برفلک/ زهره دررقص آمدوبربط زنان می­گفت نوش

تعلیم رمزورازعشق متناسب با درک مرید

تانگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

پرهیزازکینه وکدورت حتی درمورد دشمنان

پیرگل­رنگ من اندرحق ازرق­پوشان/ رخصت خبث نداد ارنه حکایت­ها بود

عطابخش و خطاپوش

نیکی پیرمغان بین که چو ما بدمستان/ هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

آستان او دولت سراست

ازآستان پیرمغان سرچرا کشیم/ دولت درآن سرا وگشایش درآن دراست

رازداری

احوال شیخ و قاضی شرب­الیهودشان/ کردم سؤال صبح­دم از پیرمی­فروش

کفتا نه گفتنی است سخن، گرچه محرمی/ درکش زبان وپرده­نگه­دارومی بنوش

چنان که دراشعارحافظ می­بینیم، هیچ­گاه ازپیری که صورت ظاهری داشته باشد سخن به میان نیامده. او درجستجوی خضری است که بتواند دروادی ظلمانی حقیقت­جویی او را هدایت کند و به این نتیجه می­رسد که چنین پیری رادرصومعه وخانقاه نمی­توان یافت. اودریافته که خانقاه و شرب صوفیانه که مظهرتکلیف وآداب وقیود است، او را به حقیقت وکمال نخواهدرساند و محفلشان رنگ نفاق وریا دارد واز زهد ریا توبه می­کند.

بشارت بربه کوی می­فروشان/ که حافظ توبه اززهد ریا کرد

هم­چنین می­داندکه امانت عشق شور را که خداوند بردل وجان انسان سپرده، درّی نایاب است که برای حفظ آن باید اهل صفا بود. او پای درمیکده­ی عشق که آستان پیرمغان است می­نهد. ومی­بیند که هرچه تا آن روز ازریاضت­ها با خود داشته­است هیچ خریداری ندارد.

من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی/ که پیرمی­فروشانش به جامی برنمی­گیرد

به هرترتیب برای حافظ نمی­توان پیروخضری به طورقطعی قائل شد واین همان روزی اوست. ولی با توجه به تمایل او نسبت به عشق –چه زمینی وچه آسمانی- واین عشق که موجودی است مظهرصفا وستودنی و بی­آلایش ومنشأ برکات، می­توان گفت دلیل­راه حافظ است و درواقع پیرمغان، همان عشق است. چنان­که گذشت وجود خارجی ندارد و منزلش درون خواجه­ی بزرگوار است.

بردرمیخانه­ی عشق ای ملک تسبیح گوی/ کاندرآن­جا طینت آدم مخمر­می­کنند

*

عشق دردانه است ومن غواص ودریا میکده / سرفروبردم درآن­جا تا کجا سربرکنم

*

حافظ هرآن­که عشق نورزید و وصل خواست / احرام طوف کعبه­ی دل بی­وضو ببست

منبع: مکتب حافظ

محمد سعید نیا

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
احسنت YADYواقعاً خوشم آمد اطلاعات عموميت خيلي خوبه 19

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
سلام آقا یدی عزیز 16
و
آقا رضا عزیز 16
ممنون از حضورتون
آقا یدی واقعا دستتون درد نکنه
خیلی مفید بود 19
فکر کنم اون روحانی که فرمودین آقای ضیاء الدین دری بودن
بازم یک دنیا تشکر 16 16

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
معمولاً در طهران‌، هر واعظي‌ را كه‌ براي‌ يك‌ دهه‌ براي‌ منبر رفتن‌ در مجلسي‌ دعوت‌ ميكردند، در شب‌ آخر وي‌ را براي‌ همان‌ دهه‌ از سال‌ ديگر نيز دعوت‌ مي‌نمودند. در آخرين‌ سالي‌ كه‌ مرحوم‌ دُرّي‌ در قيد حيات‌ بود، يكشب‌ از دهة‌ محرّم‌ (شب‌ هشتم‌ يا نهم‌) جواني‌ از ايشان‌ قبل‌ از منبر سوال‌ ميكند كه‌: مراد از اين‌ شعر چيست‌؟:

مريد پير مغانم‌ ز من‌ مرنج‌ اي‌ شيخ‌ چرا كه‌ وعده‌ تو كرديّ و او بجا آورد

مرحوم‌ درّي‌ ميگويد: جواب‌ اين‌ سوال‌ را در بالاي‌ منبر ميدهم‌ تا براي‌ همه‌ قابل‌ استفاده‌ باشد.

ايشان‌ در فراز منبر از قضيّة‌ نهي‌ آدم‌ أبوالبشر از خوردن‌ گندم‌، و داستان‌ نان‌ جوين‌ خوردن‌ أميرالمومنين‌ عليه‌السّلام‌ را در تمام‌ مدّت‌ درازاي‌ عمر بيان‌ مي‌نمايد، و حتّي‌ اينكه‌ آنحضرت‌ در تمام‌ مدّت‌ عمر ابداً نان‌ گندم‌ نخورد و از نان‌ جوين‌ سير نشد. مراد از شيخ‌ در اين‌ بيت‌، حضرت‌ آدم‌ علي‌ نبيّنا و آله‌ و عليه‌ السّلام‌ است‌ كه‌ وعدة‌ نخوردن‌ از شجرة‌ گندم‌ را در بهشت‌ داد ولي‌ به‌ آن‌ وفا نكرد و از امر خداوند سرپيچي‌ نمود و گندم‌ را تناول‌ كرد. و مراد از پير مغان‌ حضرت‌ أميرالمومنين‌ عليه‌السّلام‌ است‌ كه‌ در تمام‌ مدّت‌ عمر نان‌ گندم‌ نخورد، و وعدة‌ عدم‌ تناول‌ از شجرة‌ گندم‌ را او ادا كرده‌ و به‌ اتمام‌ رسانيد.

اين‌ مجموع‌ تفسير اين‌ بيت‌ بود كه‌ وي‌ بر سر منبر شرح‌ داد و منبرش‌ را خاتمه‌ داد.

قبل‌ از پايان‌ سال‌، مرحوم‌ درّي‌ فوت‌ ميكند؛ و لهذا در سال‌ بعد، در دهة‌ محرّم‌ در آن‌ مجلس‌ مَدعُوّي‌ كه‌ بايد حضور داشته‌ باشد، نمي‌تواند شركت‌ نمايد.

درست‌ در سال‌ بعد در دهة‌ محرّم‌ در همان‌ شبي‌ كه‌ اين‌ جوان‌ سوال‌ را از مرحوم‌ درّي‌ ميكند، وي‌ را در خواب‌ مي‌بيند كه‌: مرحوم‌ درّي‌ به‌ نزد او آمد و گفت‌: اي‌ جوان‌! تو در سال‌ قبل‌ در چنين‌ شبي‌ از من‌ معني‌ اين‌ بيت‌ را پرسيدي‌ و من‌ آنطور پاسخ‌ گفتم‌. امّا چون‌ بدين‌ عالم‌ آمده‌ام‌، معني‌ آن‌، طور ديگري‌ براي‌ من‌ منكشف‌ شده‌ است‌:

مراد از شيخ‌ حضرت‌ إبراهيم‌ عليه‌السّلام‌ است‌، و مراد از پير مغان‌ حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌السّلام‌؛ و مراد از وعده‌، ذبح‌ فرزند است‌ كه‌ حضرت‌ إبراهيم‌ بدان‌ امر خداوند وعدة‌ وفا داد، امّا حقيقت‌ وفا را حضرت‌ أباعبدالله‌ الحسين‌ عليه‌السّلام‌ در كربلا به‌ ذبح‌ فرزندش‌ حضرت‌ عليّ أكبر عليه‌السّلام‌ انجام‌ داد.

فرداي‌ آن‌ شب‌، اين‌ جوان‌ در آن‌ مجلس‌ معمولي‌ همه‌ سالة‌ مرحوم‌ درّي‌ مي‌آيد و اين‌ خواب‌ خود را بيان‌ ميكند. و معلوم‌ است‌ كه‌ با بيان‌ اين‌ خواب‌ چه‌ انقلابي‌ در مجلس‌ روي‌ داده‌ است‌.

شعر حافظ‌ معني‌ اوّليش‌ معني‌ عامّ است‌؛ يعني‌ مراد از شيخ‌ همان‌ علماي‌ ظاهرند كه‌ از باطن‌ خبري‌ ندارند، و معني‌ پير مغان‌ استاد اخلاق‌ و عرفان‌ است‌ كه‌ رشتة‌ تربيت‌ نفساني‌ بدست‌ اوست‌؛ و مراد از وفاء به‌ وعده‌ ننمودن‌ شيخ‌ و انجام‌ وعدة‌ پير مغان‌، پابند نبودن‌ برخي‌ از دستة‌ اوّل‌ به‌ اصول‌ اعمال‌ و زهد از دنيا، و ملتزم‌ بودن‌ دستة‌ دوّم‌ به‌ اصول‌ تزكية‌ نفس‌ و عدم‌ توجّه‌ به‌ زخارف‌ مي‌باشد. امّا معني‌ دوّمي‌ را كه‌ مرحوم‌ درّي‌ نموده‌ بود، لطيفة‌ استنباطي‌ است‌ كه‌ دقيق‌تر است‌؛ و با حفظ‌ معني‌ اوّل‌ جاي‌ خود را ميتواند به‌ خوبي‌ نشان‌ دهد. و امّا معني‌ سوّمي‌ را كه‌ در خواب‌ ديده‌ است‌، دقيق‌تر از معني‌ دوّم‌ مي‌باشد؛ و با حفظ‌ معني‌ اوّل‌ و همچنين‌ حفظ‌ معني‌ دوّم‌ كه‌ بجاي‌ خود صحيح‌ مي‌باشند، معني‌ خود را بطور جالب‌ و دلنشين‌ اظهار ميكند.

و بنابراين‌، معاني‌ متضادّي‌ در شعر نيست‌؛ بلكه‌ اين‌ معاني‌، تو در تو و باطن‌ در باطن‌ است‌. و همة‌ اشعار حافظ‌ از يك‌ رموز خاصّي‌ كه‌ حاكي‌ از كنايات‌ بديعه‌ و اسرار مخفيّه‌ و معاني‌ عميقه‌اي‌ است‌ حكايت‌ مي‌نمايد.



برگرفته از کتاب روح مجرد اثر مرحوم علامه آیت الله حسینی تهرانی
برای یاس سفید عزیزم 1 16

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
سلام ناهید عزیزم 1
واقعا دستت درد نکنه
خیلی لطف کردی 16 26

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
سلام
پير مغان حضرت دوست
شيخ آدم هاي مدعي
آدمهايي كه به آدم قول بهشت ميدم
اما آدم و جهنمم نميبرن
آما حقيقت داستان چيزه ديگست
اينجا دبحث بين حقيقت و باوره
درك ناشناخته ها و تاريكي هاست
اينجا يه مونولوگ داريم بين شاعر و خودش يعني بين ضمير خودآگاه و نا خودآگاه خودش
خودشناسي
اما
هركسي از ظن خود شد يار من

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
سلام دوست عزیزم 16
ممنون از لطفتون
واقعا کمکم کردین
یک دنیا تشکر 16 16

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
اين آدرس يه پسره خوب

[You must be registered and logged in to see this link.]

سلام
امروز ميخواستم از شما دوستان خواهشي كنم
يه بازي اينترنتي هست به نام دنياي جديد كه ميتوني تو اون عضو شي به عنوان شهروند بعد بايد كارپيدا كني و روزانه كاركني تا پول داشته باشي خونه و غذا بگيري
بعد بايد در كنارش تو ارتش تمرين كني تا سرباز شي و در جنگ شركت كني در آخر فيلدمارشال ميشي
ميتوني عضو احزاب بشي و نماينده مجلس يا رئيس جمهور بشي
الان ايران تو اين بازي كمبود نيروي فعال داره و داره استان از دست ميده
دوستاي كه تمايل دارن ميتونن بيان عضو بشن و بعد از فعال شدن اكانتشون كمك كنن به ايران
با تشكر
اينم لينك منه واسه ثبت نام كه اگه ازين طريق بياين به منم كمك ميكنين تا پيشرفت كنم

[You must be registered and logged in to see this link.]

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
یاس سفید wrote:
سلام ناهید عزیزم 1
واقعا دستت درد نکنه
خیلی لطف کردی 16 26


سلام عزیزم 2
قابلتو نداشت 6

descriptionکی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون EmptyRe: کی میتونه راجع به این بیت صحبت کنه؟لطفا توضیح بدین-ممنون

more_horiz
رید پیر مغان(حافظ) (ادبیات ایران)
پنجشنبه 12 اردیبهشت ماه سال 1387 ساعت 1:50 PM
شاید پس از خیام ، حافظ ، بیشتر از تمامی شاعران ایران زمین تحت تاثیر تهمتها ، اندیشه های و مسلک تراشی های متفاوت قرار گرفته باشد.اشعار حافظ جلوه گاه اندیشه های یک ایرانیست و یا به قول صادق هدایت فریاد روح یک آریایی در برابر اندیشه های سامی .

این جستار به بررسی آگاهی حافظ از اندیشه های ایرانی و جلوه ی آنها در اشعار او اختصاص دارد.

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز

گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

نمی دانم بگویم کم پیش می آید یا نه؟ ولی زیاد هم پیش نمی آید که یک بیت شعر بتواند چنین باری را بر دوش بکشد.این بیت نشان دهنده ی تاریخ و جهانبینی است.بله ! این بیت حافظ به عهد و پیمان ناگسستنی میان مهرورزان اشاره دارد.ولی مهرورزان چه کسانی هستند؟ مهر ایزد معروف ایرانی که روزگاری پیش از زرتشت خدایگان خدا بود و پس از زرتشت نیز ایزدی معروف که در گاهشماری ایرانی نیز یک جشن بزرگ(بزرگترین جشن ایرانیان پس از نوروز) را به خود اختصاص داده است . بزرگترین مشخصه مهر این است که به عهد و پیمان پایبند است . میترا یا مهر خدای عهد و پیمان است . به همین دلیل پیروان او به وفا داری مشهورند . مهرورزان وفادارند و پیمان خویش را نمی شکنند.

حافظ در روزگاری که بیشتر مردم بی سواد بودند به این تاریخ و این اندیشه ها و این جهانبینی چنان آگاه است که با زیرکی خاص خود آن را به نمایش می کشد.

حلقه پیر مغانم ز ازل در گوش است

ما همانیم(بر همانیم) که بودیم و همان خواهد بود

نشان مهر حلقه است. در واقع حلقه نشان وفاداریست . در بیستون حلقه ی عهد و پیمان به زیبایی به نمایش در آمده است . در نگاره فروهر نیز حلقه ی مهر دیده می شود. در روزگاران دور غلامان را حلقه به گوش می کردند به این دلیل که مشخص باشد غلامان به ارباب خویش وفا دارند . هچنین حلقه ازدواج نشانه ی وفاداری میان همسران است . حافظ نیز خود را غلام حلقه به گوش پیر مغان می داند . پیر مغان کسی نیست به جز موبدان موبد . و یا به قولی زرتشت.حافظ می گوید از روز ازل به دلیل ایرانی بودن وفادار پیر مغان بوده است و همیشه وفادار خواهد بود.

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

بسیاری از حافظ شناسان معتقدند که حافظ از طرف شیوخ تحت فشار و حتی خطر بوده است. ولی باز هم دست از بیان اندیشه هایش حتی در لفاف و کنایه دست بر نمی دارد.

غم زمانه که هیچش گران نمی بینم

دواش جز می چون ارغوان نمی بینم

به ترک صحبت پیر مغان نخواهم گفت

چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم

پیر مغان به طرزی غیر قابل انکار در اشعار شاعر شیرازی جلوه گر است.

حافظ علاوه بر علاقه مندی به پیر مغان ، به دانش و عرفان زرتشتی نیز آگاه است . او آتش درون که در اوستا به آن اشاره شده است را می شناسد و دلیل علاقه اش به پیر مغان را همین آتش می داند .

از آن به دیر مغانم عزیز می دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

رشید شهمردان در دیباچه ی کتاب تاریخ زرتشتیان در مورد حافظ چنین می گوید:

(حیران و متعجب می بودم که با وجود تصریح خواجه به بندگی پیر مغان که موبد زرتشتی باشد در تذکره ها بنام اولیا و صاحبدلان به آنها بر نمی خوریم . از این حیث دلواپس بودم ولی به مصداق :

سایه حق بر سر بنده بود

عاقبت جوینده یابنده بود

در هندوستان به کتب و آثار فرزانگار زرتشتی و اولیای گرام(گرامی) آنها بر خوردم . فرزانگانی که بزرگترین عارفان و اولیای اسلام مانند شیخ بهاالدین الجبلی العاملی و میرزا ابوالقاسم فندرسکی به معاشرت و دوستی آنها مفتخر بوده اند.)

به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی

کنون که لاله بر افروخت آتش نمرود
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply