سلاااام دوستان
ما دیگه نفسای آخرمونه به خدا " تحملمون کنید
بچه ها این شعرو یکی از بچه ها برا من فرستاده بود (آقا رسول ) ؛ میذارمش اینجا که همه بخونن " قشنگه ..
ما دیگه نفسای آخرمونه به خدا " تحملمون کنید
بچه ها این شعرو یکی از بچه ها برا من فرستاده بود (آقا رسول ) ؛ میذارمش اینجا که همه بخونن " قشنگه ..
کابوس
((صبح بود
تازه
پسرك در زد
و
در زد
يك سبد در دستش
پراز سيب
سيب هاي زرد
فقط يك قرمز
پسرك باز در زد
اما كسي جواب نداد
دخترك
درخانه بود
جلوي آينه ايستاده بود
موهايش را شانه ميكرد
چشم هايش را سايه ميزد
منتظر بود
منتظر
پسرك
......
.......
پسرك در زد باز
اما صدائي نيامد باز
......
......
دخترك منتظر بود
چرا پسرك نميايد
.....
.....
كلاغي قار زد
سبد از دست پسر افتاد
همه سيب ها روي زمين ريخت
پسرك
به سبد نگريست
بعد آهي كشيد
و
شروع به دويدن كرد
رفت و رفت تا به شنزار رسيد
......
.....
آفتاب به گوشه آسمان رسيده بود
وقتي كه در باز شد
خبري از پسر نبود
فقط سبد سيب ها
كه خبر از پسر ميداد
كرمها
همه سيب هارا خورده بودند
به جز آن قرمز را
كرمها از سيب قرمز خوششان نميايد
دختر سبد و سيب را برداشت
و رفت داخل
.....
ماه در آسمان ميدرخشيد
كرمها چه ضيافتي داشتند
گوشت گرم م تازه
چه غذائي بود پسر ))
تازه
پسرك در زد
و
در زد
يك سبد در دستش
پراز سيب
سيب هاي زرد
فقط يك قرمز
پسرك باز در زد
اما كسي جواب نداد
دخترك
درخانه بود
جلوي آينه ايستاده بود
موهايش را شانه ميكرد
چشم هايش را سايه ميزد
منتظر بود
منتظر
پسرك
......
.......
پسرك در زد باز
اما صدائي نيامد باز
......
......
دخترك منتظر بود
چرا پسرك نميايد
.....
.....
كلاغي قار زد
سبد از دست پسر افتاد
همه سيب ها روي زمين ريخت
پسرك
به سبد نگريست
بعد آهي كشيد
و
شروع به دويدن كرد
رفت و رفت تا به شنزار رسيد
......
.....
آفتاب به گوشه آسمان رسيده بود
وقتي كه در باز شد
خبري از پسر نبود
فقط سبد سيب ها
كه خبر از پسر ميداد
كرمها
همه سيب هارا خورده بودند
به جز آن قرمز را
كرمها از سيب قرمز خوششان نميايد
دختر سبد و سيب را برداشت
و رفت داخل
.....
ماه در آسمان ميدرخشيد
كرمها چه ضيافتي داشتند
گوشت گرم م تازه
چه غذائي بود پسر ))