سلااااااااااااام
عید همگی مبااااااااااااااااااااااارک
مرسی نماز روزه های شمام قبول باشه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ..
کل امروزو خوابیده بودم ؛ نهارمو ساعت 6 عصر خوردم " نه یه دفه نگین این دختره چه بی درده هاااااااااااااااااااااااااا ! ولی واقعا دیگه این رمضان داشت از پا درم میاورد " این موضوعم از اونجایی قابل اثباته که به علت ضعف شدید جسمی عمرا دیگه نمیتونم بدون چشمام (عینکم) بشینم پشت سیستم ..
امروز شدیدا به استراحت نیاز داشتم " البته گاه گاهیم بلند شدمو بالش به دست از این اتاق به اون اتاق نقل مکان کردم که هیچ اتاقی احساس کمبود محبت نکنه " البته ناگفته نمونه که این دردو رنج که حاصلش فشار شدید روحی روانیه از زمانی که خبر رسیده نتایج کنکور 3شنبه میاد به دو برابر افزایش پیدا کرده !!
وااااااای خدا بخیر بگذرونه " تو این مدت داشتم بابا رو راضی میکردم " حالا خیلی آبرو ریزیه که از قضای روزگار سازمان سنجش از ما خوشش نیومده باشه ..
البته ابوی بنده تا قبل از انتخابات ما رو اون دنیام میفرستاد که بریم ادامه تصبیل بدیما " ولی واقعیت از بعد از انتخابات دیگه بنده ی خدا مردده " البته من کاملا بهش حق میدم " از اون موقع که ریختن تو خوابگاه هاااا " دلش روا نیست برم یه دیار دیگه " میگفت یا همینجا یا هیچ جا !!! گفتم پدر من این کف دست مو نداره " حالا شما بگین بِکَن ..!
من میگم فقط تهران و شیراز داره ؛ شما میگی بزن همینجااااا !!!
اگرچه ابوی محترم مرد مستبدیه ولی خب آدم با شعوریه " خلاصه اینکه به یاری اخویان گرام و چند تن از ریش سفیدای دهات ما بله رو گرفتیم ..:embarassed:
حالا همه ی اینا که عریضه بودو شما خیلی جدی نگیر " اصل مطلب این بود که ..
مادر اینجانب چندی پیش خوابی در وصف آینده ی ما دیده ! به من که چیزی نگفت ولی کله ی سحر دیده شد که گوشی به دست داره با همشیره خوابشو تعریف میکنه !!
منم که میدونین حس کنجکاویم عجیب فعاله " صب پاشودمو با کلی زبون چرب و نرم از زبون مامانمون کشیدیم که چی دیدی ؟
حالا خلاصه ی خوابش این بود که :
امشب چه شبیست
شب مراد است امشب
این خانه همش شمع و
و خلاصه the end
آخی منم که میدونین خجالتی " رنگ از رخسارم پریدو سر به زیر پرسیدم خوبه ؟
گفت ان شاءلله نتیجه ی امتحانت خوبه و خوشحال میشی !
بعد دیدم نه بابا " حیفه بخدااااااااا
گفتم خب امتحان به جای خود ولی اخه حیف نیست شما خواب به این مهمی رو فقط برا امتحان تعبیر کنین ..!!
مامان هم که بنده ی خدا دیگه آب دیده شده و فی وقع ما وقع !(یعنی با ما راه اومد و یه چیزایی به تعبیرش اضافه کرد) ..
:embarassed:
ولی خب حالا تو این شرایط " اجالتا بیاین بی خیال درد خانمان سوز بشیمو بهتره این دو روز رو خالصانه فقط برا نتیجه ی این کنکوره دعا کنیم که بخدا من خودم اونقدری غصه ام نمیشه که قبول نشم ولی باور کنین جلو این ابوی آبرو ریزیه " حالا ابویم که بگیم خودمونیه " جلو ملت چیکار کنیم !!!
اه اه " اه ..!! آبرو ریزیه ..
خیلی دیدم که مثلا دعا میکنن خدا زنو بچتو حفظ کنه " یا مثلا به خانوما میگن خدا بچه هاتو حفظ کنه .." خدایا فعلا که نه اسمال اقا عیالی داره و نه ما بچه ای" پس علی الحسابی این ابروی ما رو حفظ کن" باور کن از همه چی واجب تره :embarassed:
خلاصه اینکه دوستان " اهالی محترم و مهمانان عزیز " چنانچه بنده 3شنبه پیدام نشدو احتمالا تا چند صباحی گمو گور شدم " خیالتون راحت ؛ خود کشی نکردم " مطمئن باشین اصلا بهش فکرم نمیکنم " از اونجایی که بنده خیلی اقبال بلندی ندارم میترسم این خود کشیم کارمونو راه نندازه که فِرتی بمیریم (خود کشی رو هم میدونین وقتی کار سازه که نمیری ) " خلاصه اینکه نه والا ما احتمالا چند وختی باید دوره ی افسردگیمونو بگذرونیمو دوباره آوار میشیم همینجااا..
ولی شما همچنان برام دعا کنین " که بس محتاجم ..
عید همگی مبااااااااااااااااااااااارک
مرسی نماز روزه های شمام قبول باشه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ..
کل امروزو خوابیده بودم ؛ نهارمو ساعت 6 عصر خوردم " نه یه دفه نگین این دختره چه بی درده هاااااااااااااااااااااااااا ! ولی واقعا دیگه این رمضان داشت از پا درم میاورد " این موضوعم از اونجایی قابل اثباته که به علت ضعف شدید جسمی عمرا دیگه نمیتونم بدون چشمام (عینکم) بشینم پشت سیستم ..
امروز شدیدا به استراحت نیاز داشتم " البته گاه گاهیم بلند شدمو بالش به دست از این اتاق به اون اتاق نقل مکان کردم که هیچ اتاقی احساس کمبود محبت نکنه " البته ناگفته نمونه که این دردو رنج که حاصلش فشار شدید روحی روانیه از زمانی که خبر رسیده نتایج کنکور 3شنبه میاد به دو برابر افزایش پیدا کرده !!
وااااااای خدا بخیر بگذرونه " تو این مدت داشتم بابا رو راضی میکردم " حالا خیلی آبرو ریزیه که از قضای روزگار سازمان سنجش از ما خوشش نیومده باشه ..
البته ابوی بنده تا قبل از انتخابات ما رو اون دنیام میفرستاد که بریم ادامه تصبیل بدیما " ولی واقعیت از بعد از انتخابات دیگه بنده ی خدا مردده " البته من کاملا بهش حق میدم " از اون موقع که ریختن تو خوابگاه هاااا " دلش روا نیست برم یه دیار دیگه " میگفت یا همینجا یا هیچ جا !!! گفتم پدر من این کف دست مو نداره " حالا شما بگین بِکَن ..!
من میگم فقط تهران و شیراز داره ؛ شما میگی بزن همینجااااا !!!
اگرچه ابوی محترم مرد مستبدیه ولی خب آدم با شعوریه " خلاصه اینکه به یاری اخویان گرام و چند تن از ریش سفیدای دهات ما بله رو گرفتیم ..:embarassed:
حالا همه ی اینا که عریضه بودو شما خیلی جدی نگیر " اصل مطلب این بود که ..
مادر اینجانب چندی پیش خوابی در وصف آینده ی ما دیده ! به من که چیزی نگفت ولی کله ی سحر دیده شد که گوشی به دست داره با همشیره خوابشو تعریف میکنه !!
منم که میدونین حس کنجکاویم عجیب فعاله " صب پاشودمو با کلی زبون چرب و نرم از زبون مامانمون کشیدیم که چی دیدی ؟
حالا خلاصه ی خوابش این بود که :
امشب چه شبیست
شب مراد است امشب
این خانه همش شمع و
و خلاصه the end
آخی منم که میدونین خجالتی " رنگ از رخسارم پریدو سر به زیر پرسیدم خوبه ؟
گفت ان شاءلله نتیجه ی امتحانت خوبه و خوشحال میشی !
بعد دیدم نه بابا " حیفه بخدااااااااا
گفتم خب امتحان به جای خود ولی اخه حیف نیست شما خواب به این مهمی رو فقط برا امتحان تعبیر کنین ..!!
مامان هم که بنده ی خدا دیگه آب دیده شده و فی وقع ما وقع !(یعنی با ما راه اومد و یه چیزایی به تعبیرش اضافه کرد) ..
:embarassed:
ولی خب حالا تو این شرایط " اجالتا بیاین بی خیال درد خانمان سوز بشیمو بهتره این دو روز رو خالصانه فقط برا نتیجه ی این کنکوره دعا کنیم که بخدا من خودم اونقدری غصه ام نمیشه که قبول نشم ولی باور کنین جلو این ابوی آبرو ریزیه " حالا ابویم که بگیم خودمونیه " جلو ملت چیکار کنیم !!!
اه اه " اه ..!! آبرو ریزیه ..
خیلی دیدم که مثلا دعا میکنن خدا زنو بچتو حفظ کنه " یا مثلا به خانوما میگن خدا بچه هاتو حفظ کنه .." خدایا فعلا که نه اسمال اقا عیالی داره و نه ما بچه ای" پس علی الحسابی این ابروی ما رو حفظ کن" باور کن از همه چی واجب تره :embarassed:
خلاصه اینکه دوستان " اهالی محترم و مهمانان عزیز " چنانچه بنده 3شنبه پیدام نشدو احتمالا تا چند صباحی گمو گور شدم " خیالتون راحت ؛ خود کشی نکردم " مطمئن باشین اصلا بهش فکرم نمیکنم " از اونجایی که بنده خیلی اقبال بلندی ندارم میترسم این خود کشیم کارمونو راه نندازه که فِرتی بمیریم (خود کشی رو هم میدونین وقتی کار سازه که نمیری ) " خلاصه اینکه نه والا ما احتمالا چند وختی باید دوره ی افسردگیمونو بگذرونیمو دوباره آوار میشیم همینجااا..
ولی شما همچنان برام دعا کنین " که بس محتاجم ..