Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران Emptyحیران در انجمن عشق با شاعران

more_horiz
سوزد مرا سازد مرا

................................................................................................................

]ساقي بدی پيمانه ای ، زان مي که بي خويشم کند
برحسن شورانگيز تو ، عاشقتر از پيشم کند

زان مي که در شبهای غم ، بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بيش و کم ، فارغ ز تشويشم کند

نور سحرگاهي دهد ، فيضي که ميخواهي دهد
با مسکنت شاهي دهد ، سلطان درويشم کند

سوزد مرا سازد مرا ، در آتش اندازد مرا
وزمن رها سازد مرا ، بيگانه از خويشم کند

بستاند اين سروسهي ، سودای هستي از رهي
يغما کند انديشه را ، دور از بد انديشم کند

(رهی)

...........................................................................................

حیران چه میگویی سخن ، تاکه رهی است در انجمن

در پیش ان سلطان غم ، این همدوم وهم راز من

تو در سخن گفتن سری ، درّ گفتن وسفتن رهی؟

تا عشق باشد در دلت ، ای رهرو پر منزلت

سوزد مرا سازد مرا ، بستان می بخشد مرا !

غم را به قربانی برد ، در قبله گاه مشکلت

عشق وصل با دلدار نیست ، در وصل شوروحال نیست

پس ای غم ودلدادگی ، دریاب حیران ز این سخن[/size]


(حیران)[/color]

Last edited by hiran on Sat Jun 05, 2010 5:39 pm; edited 1 time in total

descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران EmptyRe: حیران در انجمن عشق با شاعران

more_horiz
سلام
خیلی زیبا و عالی بود
واقعا لذت بردم 53


تو سوز آه من ای مرغ شب چه می دانی ؟
ندیده ای شب من، تاب و تب چه میدانی ؟

به من گذار که لب بر لبش نهم، ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه می دانی ؟

چو شمع و گل، شب و روزت به خنده می گذرد
تو گریه سحر و آه شب چه می دانی ؟

بلای هجر، ز هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدائی ، تعب چه می دانی ؟

رهی ، به محفل عشرت به نغمه لب مگشا
تو دل شکسته ، نوای طرب چه می دانی ؟

descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران Emptyاینبار حیران و وحشی در انجمن

more_horiz
با تشکر فراوان از پوپک خانم به خطر حسن نظرشون
ممنون

وحشی:
.............................................

هستم آزرده و بسيار ستم مي‌بينم
لطف بسيار طمع دارم و کم مي‌بينم
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست ...
عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست
حرف آزرده درشتانه بود ، خرده مگير
خرده بر حرف درشت من آزرده مگير

از تو قطع طمع لطف و عنايت نکنم
آنچنان باش که من از تو شکايت نکنم

همه جا قصه‌ي درد تو روايت نکنم
پيش مردم ز جفاي تو حکايت نکنم

خويش را شهره‌ي هر شهر و ولايت نکنم
ديگر اين قصه بي حد و نهايت نکنم

سوي تو گوشه چشمي ز تو گاهي سهل است
خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است

*************************************************
حیران:


مدتی هست که تو حیرانی وتدبیرت نیست
من که عمری است که حیرونم ره سویش نیست


تو که یک گوشه چشمی به حلاوت خواهی؟
من حیران چه کشم جز به دلم یک اهی!


جان من عشوه گرا دل به تو دادن هنر است
کمترین حسن هنر خوردن خون جگر است

گفته بودی که دگر قصه حکایت نکنی
خویش را شهره هر شهرو ولایت نکنی؟

اه از این ره که درش جز ره رسوایی نیست
ره عشقش بجز حسرت شیدایی نیست


وحشیا وصل به دلدار که منظور تو است
خوش خیالی است حذر کن که جانسوز تو است

منه حیران همه عمر است که سرگردانم
ماجرایی ست غم انگیز دلا میدانم


Last edited by hiran on Sat Jun 05, 2010 5:36 pm; edited 5 times in total

descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران EmptyRe: حیران در انجمن عشق با شاعران

more_horiz
سلام جناب حیران . خسته نباشید . می بینم که تضمین می زنی . احسنت . طبع لطیفی دارید و سرپرشوری که از مخزن زراندود تان برون می ریزد
سپاس 16

descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران EmptyRe: حیران در انجمن عشق با شاعران

more_horiz
فدای دم ونفس گرمت یا صدیفی

descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران EmptyRe: حیران در انجمن عشق با شاعران

more_horiz
خواهش می کنم جناب حیران ، دقیقا" همین طور است و من اصلا" تعارف نکردم

descriptionحیران در انجمن عشق با شاعران EmptyRe: حیران در انجمن عشق با شاعران

more_horiz
16 16
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply