پرسش از آینده
در سراسر اعصار، شماري از پيامبران، غيبگويان و مدرسان بزرگ مذهبي ديد باطني خاصي از حوادث آينده دريافت و سعي كردند در قالب سخناني عميق بشر را از وقوع آنها آگاه سازند؛ به عنوان نمونه رسول خدا(ص) در مراسم حجةالوداع، در حين انجام مناسك حج، در حالي كه حلقة در كعبه را گرفته بودند رو به اصحاب خويش كرده و آنها را از نشانههاي پيش از ظهور خبردار نمودند. اين سخنان براي اصحاب بسيار شگفتآور بود. اما براي ما بسيار شگفتآورتر.
پيامبر(ص) فرمود:
آيا ميخواهيد شما را از اخبار، نشانهها و حوادث پيش از قيامت (ظهور) خبردار كنم؟
سلمان ـ كه از همه به ايشان نزديكتر ايستاده بود ـ گفت: بلي يا رسولالله!
آنگاه ايشان فرمودند: از جمله آن خبرها ضايع و تباه كردن نمازها، تبعيت شما از شهوتها، متمايل شدن به هواهاي نفساني؛ تكريم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دين به قيمت دنياست. در اين زمان است كه قلب مؤمن در درونش همانند نمك در آب حل ميشود؛ چرا كه منكرات، كژيها و كاستيها را ميبيند و قدرت تغيير آنها را ندارد. و به دنبال آن حاكمان و اميران ستمگر و وزيران فاسق و كارگزاران و كارشناسان ستمكار پيدا ميشوند و مردم به خيانتكاران اعتماد ميكنند. در آن زمان است كه منكرات و انحرافات، معروف و خوب، و اعمال پسنديده، منكر و ناپسند شمرده ميشود. دروغگو را تأييد و راستگو را طرد ميكنند. در آن زمان است كه به دنبال اين حوادث، اقوامي پيدا ميشوند كه اگر حرفي بزنند كشته ميشوند. اگر ساكت بمانند، غارتشان ميكنند تا اينكه از اموالشان بهرهمند شوند و به حريمهايشان تجاوز كنند و حرمتشان را شكسته، خونشان را بريزند. در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان مشغول ميشوند. قلبهايشان نسبت به هم متنفر و در زبانهايشان، اختلاف نمايان است. 1
دو هزار سال پيش نيز در دامنة كوهي بيرون از شهر بيتالمقدس پرسشي دربارة آينده مطرح شده بود. اما اينبار از زبان گروه كوچكي از حقيقتجويان كه گرد معلم خود جمع شده بودند؛ نجاري كه بعدها به به عنوان مسيح ناصري(ع) شناخته شد:
چون به كوه زيتون نشسته بود، مريدان در خلوت نزد وي آمده گفتند به ما بگو اين امور كي واقع ميشود و نشان آمدن تو و پايان جهان 2 چيست؟
مسيح(ع) در پاسخ فرمود:
و جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب نشويد؛ زيرا قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهد نمود و قحطيها و وباها و زلزلهها در جايها پديد آيد. اما همه اينها آغاز دردهاي زه است. 3
آري، انسانهاي والامقام و چهرههاي بزرگ مذاهب با استفاده از ديد باطني خويش، حوادث پيش روي بشر را در سخنانشان تشريح كردهاند. پيشگوييهايي كه ما را به تفكر و مقايسه واميدارد. مقايسه حوادث ذكرشده با وقايع جاري پيرامون ما كه هر لحظه اميد به بازگشت منجي را در دل افزونتر كرده و تحمل حوادث و مصايب را آسانتر ميسازد.
برخي از رويدادها و حوادثي كه در كلمات انبيا و اوليا پيشبيني شده و امروز ما با همة وجود آنها را احساس ميكنيم به شرح زير است:
1. افزايش جنگها و نزاعها
جهان هيچگاه از تازيانه جنگ در امان نبوده است. در تمام ادوار تاريخ، جنگها با علل مختلف چون كشورگشايي و دسترسي به منابع يا دلايل قومي، قبيلهاي، مذهبي و... صورت گرفتهاند. اما در ساليان اخير بشر شاهد افزايش بيش از پيش اين جنگافروزيها بوده است. و اين همان حقيقتي است كه در اخبار انبيا و اولياي الهي و قديسين بارها بدان اشاره شده بود.
جنگها و نزاعهايي را كه در پيشگوييها به آنها اشاره شده ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:
1ـ1. جنگهاي فراگير
ما در هيچ دورهاي از تاريخ مانند قرن بيستم شاهد افزايش جنگ نبودهايم. چنانكه سازمان صليب سرخ جهاني تخمين زده بيش از صد ميليون نفر در طول اين قرن كشته شدهاند. از آغاز قرن بيست و يكم نيز اين جنگها به صورت افزونتري ادامه يافتهاند.
تا قبل از سال 1914م. جنگها عالمگير نبودند، اما در جنگهاي اول و دوم جهاني، بشر درگير نبردهاي سراسري شد. چنانكه در طول جنگ جهاني دوم، تنها 12 كشور كوچك در حاشيه و به دور از درگيري ماندند. در اين نبرد عالمگير 93 ميليون انسان در نيروهاي هر دو طرف خدمت كردند كه از اين تعداد 25 ميليون نفر كشته شدند. تلفات غير نظاميان در اين زمان بيسابقه بود. تنها در شوروي بيش از 20 ميليون غير نظامي جان خود را از دست دادند. واشنگتن پست در اين باره مينويسد:
جنگهاي قرن بيستم ما نبردهاي كلي و همگاني عليه نظاميان و غير نظاميان بود... جنگ افروزيهاي بربري قرون گذشته در قياس با حال چون نزاعهاي خياباني نمود مييابند. 4
بعد از جنگ جهاني دوم ـ كه فرض ميشد «نبردي براي پايان بخشيدن به تمام نبردها» باشد ـ بيش از 150 جنگ عمده ديگر به علاوه صدها كشمكش كوچك، شورشهاي مسلحانه و انقلاب روي داد. تلفات كشمكشهاي بعد از جنگ جهاني دوم بيش از 000/142/23 نفر تخمين زده شده است. 5
هيأت بلند پايه سازمان ملل در امور مهاجران در گزارشي اعلام كرد:
بيرحمي و ستم پنجاه ميليون انسان را در سراسر جهان زير فشار قرار داد تا خانههاي خود را ترك كنند.
همچنين در اين گزارش آمده است:
پايان جنگ سرد حسي قوي از خوشبيني دربارة وضعيت جهاني مهاجران ايجاد كرد. با پايان رقابت ابرقدرتها اينگونه فكر ميشد كه بسياري از ستيزهها رفع شود... اما دقيقاً جهت عكس اينها روي داد. 6
امير مؤمنان علي(ع) از كشتارهاي بيامان و جنگهاي خونين پيش از ظهور چنين خبر ميدهند:
در پيشقدم حضرت قائم(ع)، مرگ سرخ و مرگ سفيد است. اما مرگ سرخ، كشت و كشتار است. 7
امام صادق(ع) نيز در بيان وضعيت رقتبار و سرشار از جنگي كه بشر را در آستانة نابودي قرار ميدهد ميفرمايد:
در آن زمان سالها دگرگون ميشود، اول صبح حكومتي به قدرت ميرسد و تا آخر روز كشت و كشتار ميشود و سقوط ميكند. 8
زمامداري چند ساله از بين ميرود و زمامداري چند ماهه و چند روزه معمول ميگردد. 9
و ميبيني كه در تمام جهان آباديها تبديل به ويراني ميشود. 10
گويا اين اخبار دربارة همين سالها و همين ايام كه من و شما در آن به سر ميبريم از زبان آن بزرگان نقل شده است.
در سراسر اعصار، شماري از پيامبران، غيبگويان و مدرسان بزرگ مذهبي ديد باطني خاصي از حوادث آينده دريافت و سعي كردند در قالب سخناني عميق بشر را از وقوع آنها آگاه سازند؛ به عنوان نمونه رسول خدا(ص) در مراسم حجةالوداع، در حين انجام مناسك حج، در حالي كه حلقة در كعبه را گرفته بودند رو به اصحاب خويش كرده و آنها را از نشانههاي پيش از ظهور خبردار نمودند. اين سخنان براي اصحاب بسيار شگفتآور بود. اما براي ما بسيار شگفتآورتر.
پيامبر(ص) فرمود:
آيا ميخواهيد شما را از اخبار، نشانهها و حوادث پيش از قيامت (ظهور) خبردار كنم؟
سلمان ـ كه از همه به ايشان نزديكتر ايستاده بود ـ گفت: بلي يا رسولالله!
آنگاه ايشان فرمودند: از جمله آن خبرها ضايع و تباه كردن نمازها، تبعيت شما از شهوتها، متمايل شدن به هواهاي نفساني؛ تكريم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دين به قيمت دنياست. در اين زمان است كه قلب مؤمن در درونش همانند نمك در آب حل ميشود؛ چرا كه منكرات، كژيها و كاستيها را ميبيند و قدرت تغيير آنها را ندارد. و به دنبال آن حاكمان و اميران ستمگر و وزيران فاسق و كارگزاران و كارشناسان ستمكار پيدا ميشوند و مردم به خيانتكاران اعتماد ميكنند. در آن زمان است كه منكرات و انحرافات، معروف و خوب، و اعمال پسنديده، منكر و ناپسند شمرده ميشود. دروغگو را تأييد و راستگو را طرد ميكنند. در آن زمان است كه به دنبال اين حوادث، اقوامي پيدا ميشوند كه اگر حرفي بزنند كشته ميشوند. اگر ساكت بمانند، غارتشان ميكنند تا اينكه از اموالشان بهرهمند شوند و به حريمهايشان تجاوز كنند و حرمتشان را شكسته، خونشان را بريزند. در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان مشغول ميشوند. قلبهايشان نسبت به هم متنفر و در زبانهايشان، اختلاف نمايان است. 1
دو هزار سال پيش نيز در دامنة كوهي بيرون از شهر بيتالمقدس پرسشي دربارة آينده مطرح شده بود. اما اينبار از زبان گروه كوچكي از حقيقتجويان كه گرد معلم خود جمع شده بودند؛ نجاري كه بعدها به به عنوان مسيح ناصري(ع) شناخته شد:
چون به كوه زيتون نشسته بود، مريدان در خلوت نزد وي آمده گفتند به ما بگو اين امور كي واقع ميشود و نشان آمدن تو و پايان جهان 2 چيست؟
مسيح(ع) در پاسخ فرمود:
و جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب نشويد؛ زيرا قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهد نمود و قحطيها و وباها و زلزلهها در جايها پديد آيد. اما همه اينها آغاز دردهاي زه است. 3
آري، انسانهاي والامقام و چهرههاي بزرگ مذاهب با استفاده از ديد باطني خويش، حوادث پيش روي بشر را در سخنانشان تشريح كردهاند. پيشگوييهايي كه ما را به تفكر و مقايسه واميدارد. مقايسه حوادث ذكرشده با وقايع جاري پيرامون ما كه هر لحظه اميد به بازگشت منجي را در دل افزونتر كرده و تحمل حوادث و مصايب را آسانتر ميسازد.
برخي از رويدادها و حوادثي كه در كلمات انبيا و اوليا پيشبيني شده و امروز ما با همة وجود آنها را احساس ميكنيم به شرح زير است:
1. افزايش جنگها و نزاعها
جهان هيچگاه از تازيانه جنگ در امان نبوده است. در تمام ادوار تاريخ، جنگها با علل مختلف چون كشورگشايي و دسترسي به منابع يا دلايل قومي، قبيلهاي، مذهبي و... صورت گرفتهاند. اما در ساليان اخير بشر شاهد افزايش بيش از پيش اين جنگافروزيها بوده است. و اين همان حقيقتي است كه در اخبار انبيا و اولياي الهي و قديسين بارها بدان اشاره شده بود.
جنگها و نزاعهايي را كه در پيشگوييها به آنها اشاره شده ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:
1ـ1. جنگهاي فراگير
ما در هيچ دورهاي از تاريخ مانند قرن بيستم شاهد افزايش جنگ نبودهايم. چنانكه سازمان صليب سرخ جهاني تخمين زده بيش از صد ميليون نفر در طول اين قرن كشته شدهاند. از آغاز قرن بيست و يكم نيز اين جنگها به صورت افزونتري ادامه يافتهاند.
تا قبل از سال 1914م. جنگها عالمگير نبودند، اما در جنگهاي اول و دوم جهاني، بشر درگير نبردهاي سراسري شد. چنانكه در طول جنگ جهاني دوم، تنها 12 كشور كوچك در حاشيه و به دور از درگيري ماندند. در اين نبرد عالمگير 93 ميليون انسان در نيروهاي هر دو طرف خدمت كردند كه از اين تعداد 25 ميليون نفر كشته شدند. تلفات غير نظاميان در اين زمان بيسابقه بود. تنها در شوروي بيش از 20 ميليون غير نظامي جان خود را از دست دادند. واشنگتن پست در اين باره مينويسد:
جنگهاي قرن بيستم ما نبردهاي كلي و همگاني عليه نظاميان و غير نظاميان بود... جنگ افروزيهاي بربري قرون گذشته در قياس با حال چون نزاعهاي خياباني نمود مييابند. 4
بعد از جنگ جهاني دوم ـ كه فرض ميشد «نبردي براي پايان بخشيدن به تمام نبردها» باشد ـ بيش از 150 جنگ عمده ديگر به علاوه صدها كشمكش كوچك، شورشهاي مسلحانه و انقلاب روي داد. تلفات كشمكشهاي بعد از جنگ جهاني دوم بيش از 000/142/23 نفر تخمين زده شده است. 5
هيأت بلند پايه سازمان ملل در امور مهاجران در گزارشي اعلام كرد:
بيرحمي و ستم پنجاه ميليون انسان را در سراسر جهان زير فشار قرار داد تا خانههاي خود را ترك كنند.
همچنين در اين گزارش آمده است:
پايان جنگ سرد حسي قوي از خوشبيني دربارة وضعيت جهاني مهاجران ايجاد كرد. با پايان رقابت ابرقدرتها اينگونه فكر ميشد كه بسياري از ستيزهها رفع شود... اما دقيقاً جهت عكس اينها روي داد. 6
امير مؤمنان علي(ع) از كشتارهاي بيامان و جنگهاي خونين پيش از ظهور چنين خبر ميدهند:
در پيشقدم حضرت قائم(ع)، مرگ سرخ و مرگ سفيد است. اما مرگ سرخ، كشت و كشتار است. 7
امام صادق(ع) نيز در بيان وضعيت رقتبار و سرشار از جنگي كه بشر را در آستانة نابودي قرار ميدهد ميفرمايد:
در آن زمان سالها دگرگون ميشود، اول صبح حكومتي به قدرت ميرسد و تا آخر روز كشت و كشتار ميشود و سقوط ميكند. 8
زمامداري چند ساله از بين ميرود و زمامداري چند ماهه و چند روزه معمول ميگردد. 9
و ميبيني كه در تمام جهان آباديها تبديل به ويراني ميشود. 10
گويا اين اخبار دربارة همين سالها و همين ايام كه من و شما در آن به سر ميبريم از زبان آن بزرگان نقل شده است.