تو خدایی ترین خدایی هستی که تا بحال دیده ام.
با عشقی بی اندازه ما را از گلی پست آفریدی و آدم کردی...
ما تمام خوبی ها را از دلمان کنار زدیم و از لابه لای آن طمع را بیرون کشیدیم و....
هبوط کردیم. تو با محبت به ما نگاه کردی و وعده ی بهشت را دوباره دادی.
بهشت چیست؟
بهشت چیزی جز رضایت توست؟
غیر از لبخند تو؟
غیر از همنشینی با حسن (ع)؟
ما گفتیم خوب می شویم.
و باز بدی کردیم.
تو در چشمهای گستاخ ما دنبال ذره ای پشیمانی گشتی،
ذره ای محبت،
ذره ای ادب.
گاهی عبرت نامه ای پیش پایمان گذاشتی،
نشانه ای ،
علامتی،
بلکه یادمان به تو بیفتد،
یادمان به تو افتاد وقتی حرف از دوزخ شد.
دوزخ چیست؟
چیزی غیر او سرزنش توست؟
چیزی غیر از نگاه ملامت بار علی (ع) ؟
غیر از اخم حسین (ع)؟
ما کم کم به طرفت برگشتیم و
تو
تمام رخ رو به ما کردی و با خوش آمد گویی ما را در آغوش گرفتی
چون آغوش تو حریم داشت، پاکمان کرد.
همچون آب
همچون آینه
مثل برگ.
و ما دوباره با نوک تیز گناه روی این شیشه را خط انداختیم،
و در این آب سنگ،
و رگهای برگ را خشکاندیم.
این هرگز یک متن ادبی نیست.
این حقیقت تلخ زندگی یک انسان فراموش کار است.
آه...
خدایا
در قیامت،
انسانها همچون سیل خروشانی در پیشگاه تو حاضر می شوند.
تو باز هم نگاه می کنی، عاشقانه
و می بینی این آدمهای مخلوق تو،
می ترسند.
چشمشان هراسان تو را می جوید.
و تو همه را به بهانه ای به بهشت می بری...
یکی چون عاشق حسن (ع) بود.
یکی چون بدست زائر مدینه آب داد.
و دیگری چون دلش برای امام رضا (ع) لرزید.
و در نهایت همه را از شرمندگی آب می کنی.
تو پیروز نهایی می شوی.
قهّار واقعی.
خدایا شکر که تو کاملی.
و الا از درد تنهایی چه می کردی؟؟؟
پ.ميعاد
با عشقی بی اندازه ما را از گلی پست آفریدی و آدم کردی...
ما تمام خوبی ها را از دلمان کنار زدیم و از لابه لای آن طمع را بیرون کشیدیم و....
هبوط کردیم. تو با محبت به ما نگاه کردی و وعده ی بهشت را دوباره دادی.
بهشت چیست؟
بهشت چیزی جز رضایت توست؟
غیر از لبخند تو؟
غیر از همنشینی با حسن (ع)؟
ما گفتیم خوب می شویم.
و باز بدی کردیم.
تو در چشمهای گستاخ ما دنبال ذره ای پشیمانی گشتی،
ذره ای محبت،
ذره ای ادب.
گاهی عبرت نامه ای پیش پایمان گذاشتی،
نشانه ای ،
علامتی،
بلکه یادمان به تو بیفتد،
یادمان به تو افتاد وقتی حرف از دوزخ شد.
دوزخ چیست؟
چیزی غیر او سرزنش توست؟
چیزی غیر از نگاه ملامت بار علی (ع) ؟
غیر از اخم حسین (ع)؟
ما کم کم به طرفت برگشتیم و
تو
تمام رخ رو به ما کردی و با خوش آمد گویی ما را در آغوش گرفتی
چون آغوش تو حریم داشت، پاکمان کرد.
همچون آب
همچون آینه
مثل برگ.
و ما دوباره با نوک تیز گناه روی این شیشه را خط انداختیم،
و در این آب سنگ،
و رگهای برگ را خشکاندیم.
این هرگز یک متن ادبی نیست.
این حقیقت تلخ زندگی یک انسان فراموش کار است.
آه...
خدایا
در قیامت،
انسانها همچون سیل خروشانی در پیشگاه تو حاضر می شوند.
تو باز هم نگاه می کنی، عاشقانه
و می بینی این آدمهای مخلوق تو،
می ترسند.
چشمشان هراسان تو را می جوید.
و تو همه را به بهانه ای به بهشت می بری...
یکی چون عاشق حسن (ع) بود.
یکی چون بدست زائر مدینه آب داد.
و دیگری چون دلش برای امام رضا (ع) لرزید.
و در نهایت همه را از شرمندگی آب می کنی.
تو پیروز نهایی می شوی.
قهّار واقعی.
خدایا شکر که تو کاملی.
و الا از درد تنهایی چه می کردی؟؟؟
پ.ميعاد