Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionشرق اندوه Emptyشرق اندوه

more_horiz
[b]
مادرم وقتی دید
غم از اندیشه ی تقسیم اطاقم با من
سوی آن پنجره رفت
عطر لبخند لبش را پر کرد

پدرم وقتی دید
گرمی یک بوسه
ظلمت سرد حیاتم را برد
در میان قفس عکس
به روی دیوار
شادمانه خندید

دلکم وقتی دید
بوی عید امسال
با صدای تو بسویم آمد
شاد چون لرزش یک برگ
به بوسیدن صبح
در تن من رقصید

خانه ام رنگی شد
و برای همه این معجزه ها
لمس دستان توام کافی بود
...
و چه یکباره دلم
از حضور نفست خالی شد
باز باید بروم تنگ غروب
بنشینم لب آن پنجره ی تنهایی
بغض می آید باز
در گلو می شکند
راه بر هر نفسم می بندد
گریه را می بینم
که به من می خندد.

تهران - اسفند 87

descriptionشرق اندوه EmptyRe: شرق اندوه

more_horiz
سلام شاهين جون
اگه اين شعر كار خودت باشه واقعا تبريك مي گم چون خيلي زيبا بود

descriptionشرق اندوه EmptyRe: شرق اندوه

more_horiz
فرهاد جان
مرسی از نظر لطفت . شعر بالا کار خود بنده است . اگر کار کسی از دوستان را در وبلاگ بیاورم حتما ذیل ان نام ایشان را قید میکنم. باز هم از حضورت متشکرم [b]
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply