اگر بناى تعصّب و انحصارطلبى منطق باشد، بجا خواهد بود؛ چون اولين انحصار طلب، خداوند است؛زيرا مى‏فرمايد: «انّنى أنا اللّه لا اله الاّ أنا»
دومين انحصار طلب، قرآن است كه تنها دين مورد قبول را اسلام مى‏داند و مى‏فرمايد: «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه»(آل عمران، 85.)
به ما دستور داده‏اند در اختلافات و نزاعها فقط به اولياى خدا مراجعه كنيم نه به طاغوت‏ها و ستمگران.
نماز فقط به سمت قبله قبول است، نه جهات ديگر.
كوتاه سخن آنكه اگر سخن و راهى حق است، بايد بر آن مقاومت و اصرار ورزيد و از غير آن پرهيز كرد، امّا اگر سرچشمه‏اش تعصّب، كشور، اقليم، لهجه، نژاد، قبيله، منطقه، شغل، لباس و يا هر چيز ديگرى باشد، تعصّب منفى و ممنوع است. چنانكه در قرآن مى‏خوانيم كه يهوديان به قدرى متعصّب بودند كه فقط خود را محبوب خدا مى‏دانستند و مى‏گفتند: هركس مى‏خواهد هدايت شود يا بايد يهودى باشد يا مسيحى. «كونوا هوداً او نصارى تهتدوا»(بقره، 135.)
امّا قرآن با كمال صراحت مى‏فرمايد: هدايت تنها هدايت از طرف خداست و كارى به نژاد خاصى ندارد. «قل انّ هُدىَ اللّه هو الهُدى»( بقره، 120.) و رنگ الهى داشتن مهم است و كارى به نژاد ندارد. «صبغة اللّه»(بقره، 138.)
اساس اين تعصّبات، موهوماتى بود كه يهود به آن پايبند بود و خود را فرزندان و دوستان خدا مى‏دانستند. «نحن أبناء اللّه و أحبّائه»( مائده، 18.)
به هرحال آنجا كه شرع و عقل و منطق حاكم است، پافشارى و پاى‏بندى لازم است و سازشكارى جايز نيست و قرآن بارها به پيامبر دستور مى‏دهد كه ذرّه‏اى از موضع خود كوتاه نيايد؛ زيرا كه سازش آرزوى مخالفان است. «ودّوا لو تدهن فيدهنون»(قلم، 9) و مى‏فرمايد: پيشنهاد سازش را با قاطعيت رد كن و به آنها بگو: دينتان براى خودتان و دين من نيز براى خودم. «لكم دينكم و لى دين»(كافرون، 6.)