Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionسکوت Emptyسکوت

more_horiz
در سکوتم نشسته ام و به اطرافم نگاه میکنم و به روز هایی که گذشت فکر میکنم
روزهایی که به سرعت رفت به خاطره تبدیل شد دیگه دلخوشی جز دفتر تنهایی ندارم دفتری که یکی یکی برگ هاش با خاطره ها پر شده به خودم می گم چطور ِ که دفتر طاقت غصه هام رو در بیارم یکی یکی برگهاشو ورق می زنم هر چی بیشتر به آخرش نزدیک می شم تنهاییم بیشتر بیشتر می شه ... نمی دونم چرا توی این سکوت منتظرم حس انتظاری که برای خودم هم تازگی داره شاید باز دلتنگ شدم دلتنگ مهربانی که هفت روز هفته به حرف هام گوش می ده و در جواب فقط سکوت رو بدرقه راهم می کنه ... چه زود دیر شد زودی که همیشه حقیقتی رو پشت خودش پنهان کرد و برای من چیزی جز حسرت نذاشت... دلم حتی برای گریه هام هم تنگ شده دیگه اشکی هم برام نموده تا دوباره آرومم کنه از خدا می خوام بهم آرامشی در خورم بده تا واسطه آرامش دیگران باشم سرم رو روی زانوهام می زارم و چشم هام رو می بندم و به خاطرات این چند مدت فکر می کنم ... خیلی آروم سرم رو بلند می کنم و جلوی چشمام طلوع اولین ستاره شب رو می بینم خیلی سرد بهش میگم دوست داری همراز من باشی

descriptionسکوت EmptyRe: سکوت

more_horiz
چه زیبا مکنونات قلبی تان را بر سپیدی فروم نگاشته اید ، جناب محمد رضا . من که خوشم آمد و امیدوارم که دیگران نیز توجه کنند.
این رسم دیرین دهر بی مقدار است که تا پلک بر هم می زنی ، گویی آنی و بارقه ای و پیدایشی و برقی ، از پی نهفتنی و آن گاه که خویشتن را باز می یابی ، می بینی که از خویش چیزی نمانده و اندوه و ریش به دل مانده
سرشک و ماتم ، گاه ِ سودن ِ دل و فریاد و فغان ، گاه ِ غنودن
هر سویی نگاهی بی سو ! هر راهی ، رد پایی بی اثر
و شکیبایی به قدر فهم ِ آنان که تو را می نگرند
و از تو هیچ راه نمی جویند
و به اندوه ِ تو ، چاره نمی پویند
باز ؛ باید این پیکر را تا هر جا که جان است ، کشانید
تردید مکن
و باز باید این روح را به سامان رسانید
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply