Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionاصحاب كهف Emptyاصحاب كهف

more_horiz
نظریات مختلف درباره محل غار اصحاب کهف 2,863





درباره تعیین محل کهف، اصحاب کهف باید گفت که : کهف های مکشوفة امروز در دنیا که اصحاب کهف را بدان منتسب میدانند، معروفترین آنها پنج کهف است : اول : کهف إفِسوس (به کسر همزه و کسر فاء)، دوم : کهف رَجیب ، سوم : کهف کوه قاسیون ، چهارم : کهف بَتراء، و پنجم : کهف واقع در شبه جزیره اسکاندیناوی . کهف کوه قاسیون در صالحیه دمشق ، و کهف بتراء در فلسطین ، و کهف اسکاندیناوی در همین شبه جزیره واقع است و خصوصیات جغرافیائی و شواهد تاریخی آنها با کهف اصحاب کهف تطبیق نمی کند، و بنابراین ما از بحث پیرامون آنها خودداری می کنیم .

اما کهف إفِسوس : إفسوس شهری خراب و باستانی از شهرهای ترکیه است و مسافت آن تا شهر إزمیر 73 کیلومتر است و این کهف در فاصلة حدود یک کیلومتر یا کمتر از إفِسوس ، در نزدیکی قریة آیاصولوک در دامنة کوه ینایرداغ واقع است . این کهف بسیار وسیع است و در آن صدها قبر با آجر ساخته شده است . درِ آن به سمت شمال شرقی است ، و در آنجا اثری از کلیسا یا صومعه و مسجدی نیست . بسیاری از مورخین و مفسرین ، این را همان کهف اصحاب کهف میدانند، و در نزد نصاری نیز معروفترین کهوف است ؛ و بطور کلی مشهورترین کهوف در بین تمام ملل و اقوام و معتقدین به داستان اهل کهف می باشد. لیکن استاد ما علامه طباطبایی مُد ظله به چند دلیل استدلال می کنند بر آنکه نمی تواند آن کهف بوده باشد.

اول آنکه : قرآن در آیات 17 و 18 سوره کهف در بیان خصوصیات جغرافیائی کهف میفرماید: «وَ تَرَی الشمْسَ إِذَا طَلَعَت تَزَ ' وَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَقْرَِضُهُمْ ذَاتَ الشمَالِ وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَ ' لِکَ مِنْ ءَایَـ'تِ اللَهِ مَن یَهْدِ اللَهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ و وَلِیا مُرْشِدًا * وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشمَالِ وَ کَلْبُهُم بَـ'سِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا، و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند از غارشان به سمت راست میل می کند، و چون غروب می کند از سمت چپشان می گذرد و آنها در جایی فراخ از آن غار بودند. این از نشانه های قدرت خداست. هر که را خدا هدایت کند، او هدایت یافته است و هر که را گمراه کند هرگز برای او سرپرستی راهنما نخواهی یافت* و آنان را بیدار می پنداشتی، در حالی که خفته بودند و آنها را به پهلوی راست و چپ می گرداندیم، و سگشان بر آستانه غار دو دست خود را گشاده بود. اگر بر آنها مشرف می شدی، و از نزدیک می دیدی بی تردید به آنها پشت کرده می گریختی و وجودت از بیمشان آکنده می شد».

این آیه صراحت دارد بر آنکه شعاع خورشید در هنگام طلوع بر جانب راست کهف می تابد، و در هنگام غروب بر جانب چپ کهف ؛ و لازمة اینچنین تابشی اینست که درِ کهف مواجه جانب جنوب باشد نه در جهت شمال و چون درِ کهف إفِسوس به طرف شمال است ، بنابراین مفسرین ناچار شده اند که میزان جهت راست و چپ بودن را نسبت به کسی که میخواهد از خارج کهف به درون آن داخل شود بگیرند. لیکن این معنی صحیح نیست . بلکه میزان راست و چپ بودن نسبت به کسی است که در داخل کهف جای دارد و میخواهد خارج شود، و معمولاً جهات را نسبت به خود آن چیز حساب می کنند.

قاضی بیضاوی در تفسیر خود ضمن اعتراف ، در کهف را در مقابل بَنات النعْش دانسته است و نزدیکترین مشارق و مغارب را به کهف ، مشرق و مغرب رأس السرطان قرار داده است که چون مدار خورشید در مدار رأس السرطان قرار گیرد و بر کهف بتابد، از کهف منحرف شده و مقابل سمت راست قرار می گیرد که در پشت جهت مغرب است ؛ و چون خورشید غروب کند محاذی با سمت چپ کهف قرار میگیرد و شعاعش بر جانب چپ کهف میرسد و عفونت آن را میزداید و هوایش را معتدل میکند و نور خورشید بر بدنهای آنان نمی تابد تا جسدهایشان را آزار دهد و لباس هایشان را کهنه سازد و معلوم است که بیضاوی برای انطباق کهف به کهف إفِسوس با این خصوصیات مجبور شده است جهت راست و چپ را نسبت به خارج غار بگیرد نه داخل و بسیاری دیگر از مفسرین بر همین طریق بیضاوی ، محل کهف را قرار داده اند.

دوم آنکه : در آیة مبارکه وارد است : وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ، یعنی اصحاب کهف در مکان مرتفع و بلندی که در داخل کهف است جای گرفته اند، و در غار إفِسوس چنین محل مرتفعی نیست . لیکن این اشکال در صورتی است که فَجْوَة به معنای محل بلند باشد، و این معلوم نیست بلکه بسیاری به معنای ساحت یعنی زمین پهن و گسترده معنی نموده اند.

سوم آنکه : در گفتار خدای تعالی (سوره کهف آیه 21) وارد است که : «قَالَ الذِینَ غَلَبُوا عَلَی '´ أَمْرِهِمْ لَنَتخِذَن عَلَیْهِم مَسْجِدًا، آن جماعتی که به درِ غار آمدند و از امر آنان مطلع شدند گفتند: ما در این مکان مسجدی بنیاد خواهیم کرد»؛ و در کهف إفِسوس اثری از صومعه و کنیسه و مسجدی نیست . علاوه بر آنکه در آنجا چیزی از کتابت نامهای اصحاب کهف و سگ آنان که شاهد بر این امر باشد نیست ، به خلاف سائر کهوف خصوصاً کهف رَجیب شواهد بسیاری دلالت دارد بر آنکه همان کهف معروف است . این کهف در 8 کیلومتری عمان پایتخت اردن در نزدیکی قریة رَجیب است که در دامنة جنوبی کوه در سنگها حفاری شده است و دو طرف راست و چپ آن باز است که آفتاب بر آن می تابد، و درِ کهف در سمت جنوب است و داخل کهف یک سکوی کوچک به طول سه متر و عرض دو متر و نیم در برابر سطح کهف که سه متر در سه متر است قرار دارد و در داخل غار چند صورت قبر است بر شکل «ناووس » که گویا هشت یا هفت قبر بوده باشد و در روی دیوارهای غار نقوش و خطوطی به زبان یونانی قدیم و ثمودی نگاشته شده که بواسطة اصطکاک قابل قرائت نیست ؛ و نیز شکل سگی به رنگ قرمز نقاشی شده ، و در آن غار زینت ها و زخارف دیگری نیز موجود است و در بالای این غار آثار صومعة بیزَنطیه موجود است که از پولها و سکه ها و سائر آثاری که از آنجا به دست آمده و اکتشاف شده است ، به دست می آید که در زمان پادشاه جوستینوس اول (418 ـ 427 میلادی ) ساخته شده است و آثار دیگری یافت شده که دلالت دارد بر آنکه آن صومعه بعد از غلبه و استیلای مسلمین تبدیل به یک مسجد اسلامی گردیده است که دارای محراب و مأذنه و محل وضو است .

این کهف متروک و مهجور بود و به مرور زمان خراب و منهدم گشت تا اینکه اداره باستانشناسی دولت اردن اخیراً بواسطة حفاریها و اکتشافات بسیار پی برد که همان کهف مذکور در قرآن است و بعضی از روایات مسلمین نیز دلالت دارد بر آنکه کهف مزبور در عَمان است و یاقوت در «معجم البلدان » آورده است که رقیم اسم قریه ای در نزدیکی عمان است و بلدة عمان در موضع شهر فیلادلفیا ساخته شده است که از مشهورترین و زیباترین شهرهای آنروز بوده است و قبل از اسلام از اوائل قرن دوم میلادی تحت تصرف دولت روم بوده است ، ولیکن در اوائل قرن اول هجری مسلمانان آنجا را فتح نموده و ارض مقدس به تصرف آنها در آمد و حق اینست که مشخصات این کهف بیشتر منطبق است بر کهف مذکور در قرآن کریم نسبت به مشخصات سائر کهف های موجوده و مشهوره در کتب و تواریخ (المیزان ج13 ص 320-316).




منبع:.tahoorkotob.com

descriptionاصحاب كهف EmptyRe: اصحاب كهف

more_horiz
تعداد و اسامی اصحاب کهف 1,678





کهف، شکاف و نقبی است که در کوه قرار دارد و از مغاره و غار وسیعتر است، بطوریکه انسان و حیوان می توانند به خوبی در آن جا گیرند و زیست کنند. و رقیم، به معنای مرقوم (چون جریح به معنای مجروح) است. و به علت آنکه نام اصحاب کهف را در لوح مسین یا زرین نگاشته و در خزانة پادشاه نصب کرده اند، و یا به علت آنکه نام آنانرا بر داخل غار نقش کرده اند لذا اصحاب کهف به «اصحاب رقیم» نیز موسوم شدند. پس اصحاب کهف و اصحاب رقیم جماعت واحدی هستند.

و اما بعضی از روایات ضعیفه که دلالت دارد بر آنکه اصحاب رقیم غیر از اصحاب کهفند، و داستان آنان را بدین طریق ذکر میکند که سه نفر از مؤمنان که در صحرا رفته بودند و بواسطة طوفان به غاری پناهنده شدند و سنگی بزرگ حرکت کرده و در غار را بکلی گرفت، و به برکت دعای هر یک از آن سه نفر که خدای را به اعمال صالحة خود یاد کردند ثلثی از آن سنگ کنار رفت و ثلثی از در غار نمایان شد؛ قابل قبول نیست. چون از سیاق آیات مبارکات قرآن کریم دور است که دو داستان مختلف را گوشزد کند و یکی را مفصلا شرح دهد واز بیان شرح دیگری بکلی چشم بپوشد. و بعضی گفته اند که رقیم اسم کوهی است که کهف در آن قرار دارد؛ یا اسم آن صحرائی است که کوه در آن قرار دارد؛ یا اسم شهری است که اصحاب کهف از آنجا به خارج کوچ کرده و به کهف وارد شدند؛ و یا اسم سگی است که با اصحاب کهف بوده است. ولیکن شاهدی بر این دعاوی نیست؛ بلکه شاهد، بر آن است که رقیم به معنای نوشته است؛ و چون نام آنان را نوشته اند به اصحاب رقیم معروف شده اند.

اما تعداد اصحاب کهف چند نفر بوده اند:
در قرآن کریم وارد است که:
سیقولون ثلاثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة سادسهم کلبهم رجمـا بالغیب و یقولون سبعة و ثامنهم کلبهم قل ربی ´ أعلم بعدتهم ما یعلمهم إلا قلیل فلا تمار فیهم إلا مرآء ظاهرا و لا تستفت فیهم منهم أحدا. (کهف/22)؛ «میگویند که: تعداد آنها سه نفر بوده است و چهارمی آنان سگ آنهاست؛ و میگویند که: تعداد آنان پنج نفر بوده است و ششمی آنان سگ آنهاست؛ اینها همه گفتاری است رجما بالغیب و بدون دلیل؛ و میگویند که: تعداد آنان هفت نفر بوده است و هشتمین آنها سگ آنهاست. (ای پیغمبر!) بگو: پروردگار من به تعداد آنها داناتر است؛ تعداد آنها را کسی نمیداند مگر اندکی.»

علامه طباطبائی مدظله از چند جهت استفاده می کنند که تعداد آنان هفت نفر بوده است: اول آنکه: چون دو قول اول را قرآن بیان میکند به دنبالش میگوید: رجمـا بالغیب؛ یعنی این تیری است که بدون هدف پرتاب می کنند، و کنایه از آنکه گفتاری بدون دلیل است؛ ولی چون میفرماید: «و بعضی میگویند: تعداد آنان هفت نفر است.» چیزی را به دنبالش بیان نمی کند. دوم آنکه: در سبعة و ثامنهم کلبهم با «واو» ذکر کرده است و در دو فقرة اول «واو» را نیاورده است، و این دلالت بر ثبات و استقرار امر دارد.

و در «کشاف» فرموده است: این واوی است که بر سر جمله ای که صفت برای نکره آورده ایم یا حال از معرفه قرار داده ایم داخل میگردد؛ چون گفتار تو که میگوئی: جآءنی رجل و معه ءاخر و مررت بزید و بیده سیف، و از همین قبیل است قول خداوند تعالی: و ما´ أهلکنا من قریة إلا و لها کتـ'ب معلوم.
و فائدة این واو، تأکید اتصال صفت است به موصوف، و دلالت میکند بر آنکه اتصاف موصوف به این صفت امر ثابت و با استقراری است. و این واو اعلام میکند که آن کسانی که گفتند: آنها هفت نفرند و هشتمین آنها سگ آنهاست، این مطلب را از روی ثبات علم و اطمینان خاطر گفته اند و به ظن و تخمین اکتفا ننموده اند؛ کما آنکه غیر آنها اکتفاء به گمان نموده و لذا رجمـا بالغیب برای آنان گفته شده است.

ابن عباس گوید: چون واو در اینجا ذکر شد دیگر تعداد و شمارش به پایان رسید، و بعد از آن دیگر شمارش کنندة قابل توجهی نخواهد بود؛ و ثابت شد که بنا بر قطع و ثبات، آنها هفت نفر و هشتمی آنها سگ آنان بوده است.
و سوم آنکه: آیة مبارکة: و کذ'لک بعثنـ'هم لیتسآءلوا بینهم قال قآنءل منهم کم لبثتم قالوا لبثنا یوما أو بعض یوم قالوا ربکم أعلم بما لبثتم. (کهف/19) دلالت دارد بر آنکه چون خداوند آنان را بیدار نمود یک نفر از آنها گفت: چقدر درنگ کرده اید؟ گفتند: ما یک روز یا بعضی از یک روز درنگ کرده ایم! گفتند: پروردگار شما به مقدار درنگ شما داناتر است. و چون فاعل گفتند، دو جماعت هستند، و جماعت از سه نفر کمتر نیستند؛ پس مجموع این دو جماعت با آن یک نفر پرسش کننده نمی تواند از هفت نفر کمتر باشد. (المیزان ج13 ص278)

اسامی اصحاب کهف:
علامه طباطبائی گفته اند: در روایات یونانیه و سریانیه که روایات اسلامیه به آنها منتهی میشود، اسامی آنها را چنین گفته اند:
مکس منیانوس (میلیانوس ) Maxi milianos (اول )
امیلخوس ـ ملیخا Iamblichos (دوم )
مرتیانوس ـ مرطلوس ـ مرطولس (Martelos) ـ Martinos (سوم )
ذوانیوس ـ دوانیوانس ـ دنیاسیوس Dionysios (چهارم )
ینیوس ـ یوانیس ـ نواسیس Joannes (پنجم )
اکساکدثو دنیانوس ـ کسقسططیونس ـ اکسقوسطط ـ کشفوطط Exakoustodianos (ششم )
انطونس (افطونس ) اندونیوس ـ انطینوس Antonios (هفتم )
و سگ آنها قطمیر نام داشته است.
و بعضی گفته اند: اسماء عربی آنها از قبطیه اخذ شده و قبطیه از سریانیه گرفته شده است.
(المیزان ج13 ص309 و 310)

نقادی و دقت اصحاب کهف
«انهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی و ...»؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم و ... (سوره کهف/ آیه 13و14) معروف است که اصحاب کهف صراف بودند صیرفی بوده اند. این سخن را به این معنی گرفته اند که کار آنها صرافی بوده است. ائمه ما علیهم السلام فرموده اند: در این نسبت که می گویند اصحاب کهف صراف طلا و نقره بوده اند اشتباه شده است. نه «کانوا صیارفة الکلام» بلکه صراف کلام بوده اند صراف سخن، یعنی مردمان حکیمی بوده اند، مردمانی دانا بوده اند، نه صراف طلا و نقره، وقتی حرفی به آنها عرضه می شد، آن حرف را می سنجیدند.
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply